می رود ماه خدا ، ماه قشنگ بندگی... توشه یک عمر باشد حاصلش در زندگی کاش می شد بیشتر بودی تو ای ماه خدا من چگونه از تو گردم در شب آخر جدا اشک می آید ز چشمم در فراقت ماه ناب خواب حتی در تو بودش بهر مهمانان ثواب یاد شب های قشنگ قدر با جوشن کبیر اعتراف بنده عاصی به درگاه خبیر آن سحرهای پر از برکت پر از ذکر و صفا دور از شر شياطين ، دور از نفس و هوا با دعای بی نظیر یا علی و یا عظیم... با ابوحمزه نظر دارد به ما ربّ کریم با دعای افتاح و با نوای یا مجیر گشت آزاد از گناه عبد گنهکار اسیر بارالهی لطف کردی من شدم مهمان تو من نشستم در تمام عمر خود بر خوان تو میزبان بودی تو و مهمان ناجورت منم بار عصیان را ببین بنگر به این جان و تنم جان مولایم علی(ع) عصیان من را پاک کن بعد از آن مرگم رسان و بنده ات را خاک کن گرچه از کردار خود من واقعا شرمنده‌ام... تا قیامت بارالهی من برایت بنده ام ماه مهمانی بعدی هم مرا راهم بده... از بزرگی خودت اشک و غم و آهم بده جان اربابم حسین(ع) حاجات ما را کن روا بی وفایم گرچه من یا ربّ تو هستی با وفا "عاصی"