امام، پنــاه همـه .. گنجشک خودش را انداخت روی عبای امام. جیغ میزد و نوکش را تند تند به هم می‌زد. امام رو کردند به من: عجله کن این چوب را بگیر و برو زیر سقف ایوان را بکش. چوب را برداشتم و دویدم. جوجه‌های گنجشک مانده بودند توی لانه و مار داشت حمله میکرد بهشان. مار را کشتم و برگشتم با خودم میگفتم امام و حجت خدا باید هم با زبان همه‌ی موجودات آشنا باشد ‌‌.. 📚 کتاب ″ آفتابِ هشتمین ″ ولادت‌باسعادت‌امام‌رضاتبریک‌و‌تهنیت‌باد 🍃 ____________________ @samennarjes19 🌱