🌷خاطره
🌷بمناسبت سالروز شهادت طلبه شهید علے اصغر عابدینے
مورخ ۱۱ /۸ / ۶۱
🌷 شب عملیات محرم فرمانده مقر به طلبه شهید مے گوید شما باید در چادر تدارڪات و تبلیغات باشید و نگهبان وسایل گردان....
🌷 من ودو نفر از همسنگران شهید بعد رفتن فرمانده گلے خنده و شوخے با شهید ڪر دیم
🌷ڪه شما نگهبان چادر شدید این بار هم از فیض شهادت محروم.
🌷ما مے رویم عملیات دنبال شهادت شما هم بروید دنبال جارو گردن سنگر
خیلے به فڪر فرو رفتن گفتن هرجا فرمانده دستور دهد فرقے نمے ڪند
🌷عملیات شروع شد ۳ ڪیلومتر جلوتر
آتش دشمن زیاد
اما خدا او را انتخاب ڪرده بود
🌷یک خمپاره دشمن با برد بالا آمد درست وسط چادر تبلیغے گردان خورد
و ترڪش قسمتے از سر شهید را برد
🌷وقتے به ما و فرمانده گفتن علے اصغر شهید شد باور نمے ڪردیم
🌷فرمانده با گریه مے گفت من مے خواستم جلوے شهادت علے اصغر را
بگیرم
🌷راوے همسنگر شهید🌷
💢ارسالیازپدرشهیدمدافعحرموبرادرشهید