" صفر آمد " خبر آمد صفر آمد ، سفری در راه است دل غم دیده ی زینب زِ سفر آگاه است بویِ پیراهنِ یوسف به نظر می آید شامِ کنعانیِ کوفه سحرش در راه است رفته اند همسفران،خاطره هاشان مانده اشک با قافله ی هاشمیان همراه است قدر حتی سرِ سوزن اثر از رحم نبود واقعا واقعه ی کرب و بلا جانکاه است حاصلِ جمعِ غم و شعر و تبِ داغِ حسین غزلی شد که همه قافیه هایش آه است