#نهج_البلاغه
◽️مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ يُسْرِعْ بِهِ [حَسَبُهُ] نَسَبُهُ
💠 «کسی که کردارش او را به جایی نرساند، افتخارات خاندانش اورا به جایی نخواهد رسانید.»
📚
#حکمت_23
🔴يک پيشگويى عجيب!
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
✍ماجرا اين سخن هنگامى است که شرارتها و شيطنت هاى خوارج بالا گرفت امام (عليه السلام) تصميم گرفت کار آنها را يکسره کند و چون مرکز آنها نهروان در نزديکى کوفه بود به آن سو حرکت فرمود، هنگامى که به نزديکى آن منطقه رسيد مردى به خدمت حضرت آمد و عرض کرد: بشارت اى اميرمؤمنان! خوارج هنگامى که خبر ورود شما را به منطقه شنيدند از نهر عبور کردند و عقب نشينى نمودند. امام فرمود: «با چشم خودت ديدى که از نهر عبور کردند؟ عرض کرد: آرى. امام فرمود: به خدا عبور نکرده اند و عبور نخواهند کرد و قتلگاه آنها اين طرف نهر است». و عجب اين که جماعتى ديگر از يارانش يکى پس از ديگرى آمدند و همين خبر را به امام دادند و امام نپذيرفت، سپس شخصاً بر مرکب سوار شد و به جايى رسيد که لشکر خوارج نمايان بودند، غلافهاى شمشير را شکسته و اسبها را از کار انداخته و همگى آماده پيکار با امام بودند (ظاهراً آن گروهى که اين خبر دروغين را به امام دادند يا از افراد نفوذى خوارج بودند و يا افراد ساده لوحى بودند که تحت تأثير يک فرد نفوذى واقع شده بودند و مى خواستند به اين ترتيب خوارج را در مقابل ضربات امام حفظ کنند).
🔹به هر حال در اين ماجرا طبق بعضى از روايات، جوانى در لشکر على (عليه السلام) بود که وقتى خبرهاى مربوط به عبور خوارج از نهر را شنيد و اصرار آن حضرت را بر انکار اين خبر مشاهده کرد در امامت امام شک نمود و با خود گفت: همراه او مى روم اگر خبر عبور راست بوده است در يک حمله غافلگيرانه ضربه اى بر چشم امام فرود مى آورم. او رفت و هنگامى که صدق کلام امام را مشاهده کرد از آن حضرت تقاضاى عفو و بخشش نمود.
📘
#خطبه ۵۹
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
https://eitaa.com/samtekhodababaali