نظرت می رسد آن لحظه اسیرت کردند سمّ اسبان عدو یکسره زیرت کردند... پنجاه سال رفته و اما نرفته است از خاطر تو بد دهنی و نهیب ها پنجاه سال رفته و هر شب گریستی بر جسم پاره پارهء شیب الخضیب ها 😭😭😭😭 مـن تـمـام ماجرای کربلا را دیده ام عمر من سر شد مـیان گریه و بزم عزا با دو چشم خویش دیدم حلق اصغر پاره شد آنچنان تیر سه پر را زد که شد رأسش شد جدا با دو چشم خویش دیدم ارباً اربا شد علی داغ اکبر آتشی زد بر دل خون خدا با دو چشم خویش دیدم مشک سقا پاره شد فرق او از ضرب کینه شد شبیه مرتضی با دو چشم خویش دیدم جدّ مظلومم حسین در میان قتلگاه خویش می زد دست وپا با دو چشم خویش دیدم خیمه ها آتش گرفت الامانِ کودکان ، می آمد از ارض و سما با دو چشم خویش دیدم عمّه را سیلی زدند معجر از سر می کشیدند دشمنـانِ بی حیا https://eitaa.com/samtekhodababaali