◾️بند نهم مرثيه بلندآوازه و جانگداز محتشم کاشانی:👇👇👇 🏴«اين کشتهٔ فتاده به هامون، حسين توست وين صيد دست و پا زده در خون، حسين توست 🏴اين نخل تر کز آتش جان‌سوز تشنگي دود از زمين رسانده به گردون، حسين توست 🏴اين ماهي فتاده به درياي خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون، حسين توست 🏴اين غرقهٔ محيط شهادت که روي دشت از موج خون او شده گلگون، حسين توست 🏴اين خشک‌لب‌فتادهٔ دور از لب فرات کز خون او زمين شده جيحون، حسين توست 🏴اين شاه کم‌سپاه که با خيل اشک و آه خرگاه زين جهان زده بيرون، حسين توست 🏴اين قالب تپان که چنين مانده بر زمين شاه شهيدِ ناشده‌مدفون، حسين توست 🏴چون روي در بقيع به زهرا خطاب کرد وحش زمين و مرغ هوا را کباب کرد» 💠🌸🍃🌺🍃🌸💠‏ ‏‏💠در روایات هست که هر چه به ظهر نزدیک می‌شد، حضرت صورتش شکفته‌تر می‌شد. برای چی؟ برای اینکه می‌دید که دارد می‌رود پیش . او نظر به «او» داشت، نه اینکه به این نظر داشت که پسر دارد، اولاد دارد، این حرفها نبود در کار.‏ ۱۳۶۴/۰۱/۰۱ ☀️(ره) ————————— 🇮🇷@SANGAR_1🇮🇷 🇮🇷@SANGAR_5🇮🇷