💠🌸🍃🌺🍃🌸💠
💠 [
ماجرای گفتگوی امام حسین(علیهالسلام) و حضرت زینب در شب عاشورا]
🔸راوى این قضیه امام سجاد(علیهالصّلوةوالسّلام) است، که حضرت بیمار بودند - امام سجاد نقل مىکنند، مىگویند در خیمه من خوابیده بودم، عمهام زینب هم پهلوى من نشسته بود و از من پذیرایى مىکرد.
🔹خیمهى پهلویى هم پدرم حضرت ابىعبداللَّه بود، نشسته بود و جُون - غلام ابىذر - داشت شمشیر حضرت را اصلاح مىکرد، خودشان را آماده مىکردند براى نبردى که فردا در پیش داشتند.
🔸مىگوید یک وقت دیدم پدرم بنا کرد زمزمه کردن و یک اشعارى خواند که مضمون این اشعار این است که دنیا روگردان شده و عمر به انسان وفا نخواهد کرد و مرگ نزدیک است:👇
🔺«یا دهر افٍ لک من خلیلى کم لک بالاشراق من اصیلى»
🔸این نشاندهندهى این است که کسى که این شعر را دارد مىخواند مطمئن است که به زودى و در زمان نزدیکى دنیا را مفارقت خواهد کرد.
🔹امام سجاد مىگوید من این شعر را شنیدم پیام و معناى این شعر را هم درک کردم، فهمیدم امام حسین دارد خبر مرگ خودش را مىدهد.
🔸اما خودم را نگه داشتم ناگهان نگاه کردم، دیدم عمهام زینب به شدت ناراحت شد.
🔹برخاست رفت به خیمهى برادر، گفت برادر جان! مىبینم خبر مرگ خودت را مىدهى.
🔸ما تا به حال دلمان به تو خوش بود،
🔹وقتى پدرمان از دنیا رفت، گفتیم برادرانمان هستند.
🔺برادرم امام حسن وقتى به شهادت رسید، من گفتم برادرم امام حسین هست،
🔸سالها به تو دل خوش کردم،
🔺 به اتکاء تو بودم،
🔺 امروز مىبینم تو هم خبر مرگ مىدهى. ۱۳۶۳/۷/۲۰
☀️
#امام_خامنهای(مدظلهالعالی)
—————————
🇮🇷
مجموعهی فرهنگی سنگر🇮🇷
🇮🇷
سنگر جنگ نرم🇮🇷
🇮🇷
سنگر سردار دلها🇮🇷