❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠
#خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :6⃣7⃣1⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 177
بعد از سه چهار روز که به نصب چادرها و استقرار گردانها گذشت طبق معمول برنامه ها شروع شد صبحگاه ها آنجا به صورت کوهپیمایی برگزار میشد. برنامه همیشه با تلاوت آیاتی از قرآن با معنی آغاز میشد. پس از آن اگر فرمانده گردان صحبتی داشت با نیروها مطرح میکرد وگرنه نیروها به کوهپیمایی میرفتند. گاهی هم برنامه به نرمش ختم میشد و بعد از صرف صبحانه آموزشها شروع میشد.
در کوهپیمایی هر دسته به سویی میرفت چون حرکت کل یک گردان و حتی گروهان در یک ستون مشکل و زمانبر بود. در حین کوهپیمایی بچه ها شعارهایی میدادند که طنین صدایشان در دل سنگها میپیچید؛ شعارهای روحیه دهنده که همه را سرحال می آورد و بیشتر همان سرود قدیمی و آشنای کردستان بود. گاهی در حین کوهپیمایی، با بچه ها از تجربیات ماهها جنگ در کوههای کردستان می گفتیم. از اینکه نبرد در کوهستان چه شاخصه هایی دارد؛ دشمن هم به شیارها و مسیرهای مناسب عبور در کوه واقف است و حتماً آنجا موانعی می گذراند، نیروی خوب باید زود راههای فرعی را پیدا کند. نیروها آنقدر باید در بالا رفتن از صخره ها و حرکت در شیارها ماهر باشند که بتوانند زود تصمیم گرفته و راه نفوذ را پیدا کنند.
ما حدود دو ماه در دوکوهه ماندیم. در آن مدت صبحگاه ها و مراسمهای دعا و عزاداری باصفایی داشتیم. گاهی وقتها نیروهای گردان امام حسین صبحانه وحدت میخوردند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬
@sangarshohada🕊🕊