شنبه ها صبح در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درسی رو با دانشجویان مباحثه میکنیم این ترم مشکلاتی بود که کلاس حضوری قبل از عید برگزار نشد. بعد از عید در جلسه اول دیدم واویلا اکثر کلاس مکشفه هستند و ... البته آموزش نکاتی گفته بود اما گمانم به این وضع نمیرفت جلسه اول به معارفه و سنجش فضا گذشت جلسه دوم صریح در موضوع حجاب صحبت کردم پرسیدم چه حسی دارید که دیگر روسری و شال ندارید؟ گفتند حس خیلی خوب دیگر آزاد شدیم خودمان برای خودمان تصمیم میگیریم گفتم چرا دزدی بد است؟ گفتند چون تعرض به حقوق و اموال دیگران‌است گفتم در مبانی جامعه شناسی بحثی داریم حول هنجارهای اجتماعی هنجارهای اجتماعی الگوهای رفتاری غالبا برآمده از ارزش هاست که در جامعه همه گیر است و ثمره اش حفظ نظم اجتماعی است. هنجارها مصادیقی دارد که یکی از آنها قانون است! پس رعایت نکردن قانون یعنی اخلال نظم اجتماعی و تعرض به حقوق دیگران! خب حالا قانون حفط حجاب است و عدم رعایتش تعرض به حقوق دیگران! گفتند قانون درستی نیست باید بجنگیم تا تغییرش دهیم. گفتم بجنگید طبیعی است روحیه جوانی جنگندگی است اما تا تغییرش ندادید قانون است بد یا خوب قانون باید رعایت شود اولا ثانیا بد و خوب قانون به سلیقه ما اگر بستگی داشته باشد که دیگر قانون نیست دزد هم از نظرش قانون منع دست درازی به اموال دیگران قانون بدی است یا ممکن است از نظر شخصی لزوم ایست هنگام چراغ قرمز هم قانون بدی باشد پس بیاید و با زیرپا گذاشتنش اخلال در نظام اجتماعی کند؟ ... آن روز گذشت جلسه بعد دیدم انگار برخی دارند با تحریک دیگران قضیه را جلو می‌برند و قصد اصلاح در کار نیست صریح گفتم زین پس کسی که قانون کلاس را رعایت نمی‌کند سر کلاس نیاید یکی از دانشجویان گفت شما حق نداری ما را از حق قانونی که استفاده از درس است منع کنید گفتم ولی حق دارم که مراقب نظم کلاسم و رعایت قانون باشم! شما آزادید بی قانون باشید و ما آزادیم قانون مدار باشیم. برخی قبل از کلاس می‌گفتند این طور رفتار کنی همه می‌روند و کلاس خالی می‌شود و درست تعطیل می‌شود و ... الحمدلله فقط دو نفر رفتند و اتفاقا کلاس از هر دفعه پویا تر و بهتر پیش رفت.