حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
«شاه خدابنده گفت: از این حرفها بگذرید من شما را برای امر مهمی دعوت کرده ام و آن اینکه:«آیا سه طلاق د
خدمت شما عرض شود که داستان اینجا به پایان نمی‌رسه. بعد از اینکه مشخص میشه بزرگان اهل سنت ، هیچ کدوم در زمان پیغمبر نبودن ، علامه ی حلی رضوان الله علیه رو به سلطان محمد خدابنده می‌کنه و میگه لطفا یه سطل شیره ی انگور یا خرما برام بیارید. اونا هم میارن ، بعدش علامه ی حلی به شیوه ی اهل سنت با همون شیره وضو میگیره ( اهل سنت قائل به این اند که با هر آبی میشه وضو گرفت، فقط باید پاک باشه مثل آب پرتقال و آب سیب و گلاب و ... بر خلاف تشیع که معتقد است فقط باید آب خالص باشد) و بعد شروع میکند با همان شیوه ی اهل سنت نماز خواندن ، قبل از اتمامِ نماز هم جسارتا باد معده ای خارج میکند( برخی از اهل تسنن قائل به این اند که باد معده مبطل وضو و نماز نیست! ) بعد از نماز رو به اهل سنت کرده و می‌گوید از نظر شما این نماز صحیح است ؟ این وضو صحیح است ؟ اهل سنت هم میگویند بلی. رو به سلطان محمد خدابنده میکند و میگوید ، جناب سلطان! حالا مدل نماز و وضوی ما رو ببین: اول شیره ها را پاک میکند و بعد با کاسه آبی وضو میگیرد و مثل اهل تشیع نماز میخواند و سلام نماز را میدهد . به سلطان می‌گوید، سلطان جان! کدوم یکی باحال تر بود؟ سلطان کمی تأمل میکند و به بزرگان چهار مذهب اهل سنت میگوید ، فقط برید بیرون .... ‌. از آن روز به بعد مذهب رسمی کشور تشیع اعلام میشود و خدا میداند چند میلیون نفر شیعه ی این نمایش جذاب علامه حلی می‌شوند ...🙃 آره ... اینجوریاس