یکی از رفقا تعریف می کرد که چند وقتی بود که حال خیلی بدی داشتم ، چرا که دچار افسردگی شدیدی شده بودم. همه می گفتن برو پیش روانشناس و خودتو درمان کن. به هر روانشناسی رجوع کردم نتیجه ای نگرفتم و روز به روز افسرده تر و ناامید تر شدم. به توصیه یکی از دوستان ، به دیدن یکی از علما رفتم. بعد از مدتی انتظار مسئول دفتر ایشان توصیه مکتوب حاج آقا را به دستم دادند. توصیه نامه را باز کردم. نوشته بودند : *فقط (ترکیه) !!!* باورم نمی شد برام ترکیه رو تجویز کرده باشند ولی با ناامیدی و یاس زیاد، بار و بندیل سفر رو بستم و راهی استانبول شدم. چند روز پس از آن هم ابتدا به ازمیر و سپس به آنتالیا رفتم. جایتان خیلی خالی! جدا خوش گذشت. هر روز برنامه شنا در سواحل ، نوشیدن انواع نوشیدنیها، خرید، رقص و پایکوبی در کلوپهای شبانه، گپ و صحبت با زیبا رویان و خلاصه عشق و حال از هر نوع!!! اصلا از این رو به اون رو شدم. افسردگی که رفت هیچ ، انگار ده سال جوون تر و شاداب تر شدم. بعد چند روز انگار اصلا خودم نبودم. چقدر اونجا توی دلم برای این عالم بزرگوار دعا و ثنا فرستادم. بعد از برگشت از سفر تصمیم گرفتم برای قدردانی به دیدار آن عالم بزرگوار بروم. بعد از سلام و احوالپرسی، ایشان گفتند: ماشاالله خیلی روحیه ات عوض شده، می بینم که حالت دگرگون شده!!! گفتم : بله ، از لطف و نسخه خوب شما! ایشان نیز رو به حاضرین در اتاق کردند و گفتند: احسنت!!!!! «تزکیه» در دین ما خیلی سفارش شده ، مصداق روشنش همین جوان است که با «تزکیه» نفس و خویشتن داری از پوچی و افسردگی نجات پیدا کرده.😳 🔹گاهی یک نقطه مسیر زندگی آدمی را تغییر میدهد😄😄