هدایت شده از || ناصر فرجی ||
|| نفسِ تمام کردن خوب است. تمام کردنِ هر چیزی نه. آنچه که بیهوده یا تصورات اشتباه و خلاف واقعیات باشد باید رها شود. منظورم از تمام نکردن؛ کارهایی است که قصد انجام آن را می‌کنیم اما نمی‌توانیم آن را به پایان برسانیم. یا عزم و اراده‌ای برای تمام کردن آن نداریم یا با سهل انگاری و تنبلی آن کار را نیمه کاره رها می‌کنیم. تمام کردن کارهای خوب فضیلت است. شاید من و امثال من سرشار باشیم از کارهایی که قصد کردیم انجام دهیم و رها کرده‌ایم. مسواک زدن و رژیم گرفتن و ورزش کردن و شرکت در فلان دوره مثال‌های خوبی برای این موضوع است. علی ایحال الان خیلی خوشحالم. خوشحالم که با عنایت خدا دوره‌ی را به پایان رساندم. دوره‌ای که استاد عزیزم حاج حسن آقای فاضل زحمت تدریس آن را در ۱۲ جلسه کشیدند. این دوره برای همچون منی که با موضوعات تربیتی و فرهنگی زندگی می‌کنم از نان شب واجب‌تر بود. با افتخار محضر ایشان زانو زدم و بسیار آموختم. بسیار آموختم و بسیار یادآوری کرد. یادآوریِ آنچه را که از قبل می‌دانستم و در عمل عزمِ انجام آن را نداشته‌ام. || دیدارش برایم همان حس و حال اولین روزهای آشنایی را دارد. همان روزها که به انتظار می‌ایستادم تا فقط سلامی به او کنم و اندازه‌ی یک هفته از او انرژی مثبت دریافت کنم. همان است. با همان لبخند زیبا که در صورتِ سبزه‌ی مهربانش به زیبایی نمود می‌کند. هنوز همان انرژی را دارد. هنوز سخت کار می‌کند‌‌. زمین عوض کرده است اما هنوز سخت کار می‌کند‌. برایم قابل استفاده است. بزرگتر است، بزرگتری بلد است و بزرگتری زیبنده‌ی اوست. || خدا نعمت جمع را بر من تمام کرده است. اینبار هم به بهانه‌ی این دوره با جمعی از برادرانم برای کاری دیگر دور هم نشستیم و برکت آن را به علت جمع بودنمان چند برابر کردیم. پ.ن: قاب عکس یادگاری دوره‌ی طلاساز / پاییز و زمستان ۱۴۰۳ @ya_shahid1818