مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
تو چندی بود، از گل می سرودی... کبوتر می شدی پر می گشودی... شناسایی میان خاک دشمن... صدای توپ !برگشتم
به مادر قول داده بود بر می گردد … چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد لبخند تلخی زد و گفت: بَچَم سرش می رفت ولی قولش نمی رفت ... ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim