از فکه تا دمشق
#Story | #استوری می ایستد! همین که از دور به گنبد طلایی‌ات خیره می‌شود دست ارادتش، بی‌اراده روی سی
قدم قدم داره دلم میزنه فریاد با چشم گریون جلوی پنجره فولاد خدا میدونه از خودم هیچی ندارم هرچی که دارمو امام رضا بهم داد