🔸روایتی از زندگی شهید علی امرایی؛
علی از نوجوانی به قدری به شهدا علاقه داشت که وقتی در کمدش را باز میکردی، روی در کمد عکس شهید زمانی را چسبانده بود و حتی خاک جبهه و کربلا را در اتاقش گذاشته بود. در میدان نماز شهرری حرم پنج شهید گمنام است که حرم آن شهدا مأمنی برای علی بود. او به همراه دوستانش برنامههای زیادی را در مزار شهدای گمنام برگزار میکردند.
علاقه زیادی به شهدا داشت و همیشه به بهشت زهرا میرفت
شهید علی امرایی سه بار به سوریه اعزام شده بود. آخرین اعزام او هم قبل از ماه مبارک رمضان بود. پدر شهید درباره آخرین اعزام فرزندش به سوریه میافزاید: علی مأموریت زیاد میرفت. آخرین باری که میخواست به سوریه اعزام شود، مادرش به او گفت: علی جان، میتوانی این دفعه نروی؟ علی گفت: اگر من نروم، پس کی برود؟ در آخرین وداع، علی طور دیگری خداحافظی کرد. این خداحافظی با خداحافظی اعزامهای قبل فرق داشت. حتی سفارشهای علی موقع خداحافظی بوی جدایی میداد.
علی میدانست شهید میشود؛ چون در عالم خواب دیده بود که امام حسین (ع) از ضریح بیرون آمدند و به علی گفتند: «تو هم مال این دنیا نیستی، خودت را صاف و زلال کن، اعمالت را صاف کن، بیا پیش ما». همین طور هم شد علی روز پنجم ماه مبارک رمضان مانند امام حسین(ع) با پیکری ارباً ارباً به شهادت رسید.
✨کانال از دمشق تا فکه✨
╔══🍂•°🌻 °•🍂══╗
@sardar_313_martyr
╚══🍂•°🌻 °•🍂══╝