📝 بی سواد خان
🔹 روزی رضا خان از خیابان میگذشت که تابلویی نظر او را جلب کرد، روی آن نوشته بود: پیراهن و زیرشلواری فروخته میشود. رو به کریم آقا بوذر جمهری کرد و گفت: عجب دوره و زمانهای شده! همه جور وزیر دیده بودیم الا وزیر شلواری!
📚منبع: خاطرات ملکه مادر(ملکه پهلوی)ص۹۵