تقدیم به روح پرفتوح شهید محمد جعفر سعیدی:
شد تنگ آسمان و دلم بى هوا گرفت
بغضى گلوى اين غزلم را فرا گرفت
شعرى كه در كرانه ى بازار عشق بود
از اعتبار نام شهيدان بها گرفت
با آنكه گرد و خاك غريبى به چهره داشت
آمد سراغ يك يل نام آشنا گرفت
در قلب پاك دشتى آكنده از غرور
يك نخل استوار ، دليرانه پا گرفت
گردان به بوى نام اباالفضل با وفا
با ذكرهاى سبز سعيدى نوا گرفت
راز خدا چه بود كه در كربلاى چار
سردار عشق داد و سر از تن جدا گرفت
خاك جزيره بوى جدايى گرفته بود
با اشك هر ترانه دل غنچه ها گرفت
يعنى چه شد ستاره ى نورانى سهيل؟
يعنى برات كرب و بلا را كجا گرفت؟
ده سال سنگ و صخره و دريا به سر زدند
ده سال باغ و دشت و گلستان عزا گرفت
بى شك شبى به منزل محبوب خود رسد
هركس به راه و رسم تو رنگ خدا گرفت
شاعر : دانيال ايزدى/بوشهر
پایگاه اطلاع رسانی سردار شهید محمد جعفر سعیدی