🔸 عکسی از امام جماعت سپاه | یک بار دست یکی از دوستانش عکسی را دیدم که نماز جماعت را در سپاه به امامت محمدجعفر می خوانند. هم دلم غنج رفت و به او افتخار کردم. هم کمی دل خور شده بودم. پیش خودم کلی حرف آماده کردم. می خواستم گلایه کنم و بگویم: «مرد! توی سپاه امام جماعتی و اون وقت تا الان حتی یه بارم به روی خودت نیاوردی و به من نگفتی؟» وارد خانه که شد، با دیدن چهره ی مهربان و خنده رویش دل خوری از یادم رفت. همان روز قضیه عکس را پیش کشیدم و گفتم :«منم خیلی دوست دارم شبیه همکارات به تو اقتدا کنم .» اول سگرمه هایش در هم رفت که چرا از او در حال نماز عکس گرفته اند ؛بعد هم قبول کرد.از همان روز هر وقت خانه بود، نمازمان را با هم می خوندیم .اولین نمازی که به محمد جعفر اقتدا کردم ،نماز مغرب وعشا بود ،نماز که تمام شد ،حس پرواز داشتم؛ مثل بچه ها که آرزویی دارند و به ساعت نرسیده به آرزوهایشان می رسند و روی پاهایشان بند نیستند ،من هم دقیقا در همان حس و حال بودم . این قدر که برایش نماز اول وقت و نماز جماعت مهم بود ،هر مسجدی را که امام جماعت نداشت ،پیگیری می کرد و برایش امام جماعت می آورد. 💠 | خاطره ای از سردار شهید محمد جعفر سعیدی به روایت : خانم فاطمه خدری همسر شهید « برشی از کتاب جامانده در سهیل » برای عضویت اینجا کلیک کنید.