✅دلنوشته 🔻دارم فکر می‌کنم چقدر می‌توانی صبر کنی برای آدم شدنِ ما؟ … 🔹چقدر می‌توانی تحمل کنی تماشای درد کشیدنِ بهترین‌های خَلقت را، 🔺تا که ما دنیا را رها کنیم و ایمان بیاوریم به تو؟ … ▪️دارم فکر می‌کنم آن روزِ عرفه‌ای که حسین ات نشسته بود زیر نگاه تو، ◽️و تو را می‌خواند به نامی که می‌سوزانَد از اعماقِ وجود را … 🔸می‌خواندَت: یا مُمسِکَ یَدی ابراهیمَ عَن ذَبحِ اِبنه … ➖یا مُمسِِکَ یَدی ابراهیمَ عَن ذَبحِ اِبنه … یا مُمسِِکَ یَدی ابراهیمَ عَن ذَبحِ اِِبنه … ✳️و تو تنها سکوت کرده بودی … ❓چه حالی داشتی آن لحظه‌ای که تو را این‌چنین می‌خواند ❇️و به روشنیِ تمام، آینده‌ای را می‌دید که ابراهیم‌وار، 💐دارد اسماعیلِ شش ماهه‌اش را به قربانگاه می‌برد … 😭و می‌خواند تو را و عشق می‌کرد با این قربانی کردنش … ❓چه حالی داشتی تو … ❓چه حالی داشت او … 🔻راوی نوشته بود: به پهنای صورت اشک می‌ریخت … ا اگر تو هم دیدنی بودی حتما راوی می‌نوشت: به پهنای صورت اشک می‌ریختی … 😭راستی! امروز شنیدم که از شرایطِ قربانی، این است که نباید قربانی‌کننده بزرگش کرده باشد … 😭نباید جلوی دیدگان قربانی کننده قد کشیده باشد … 🔺راوی نوشته بود: به پهنای صورت اشک می‌ریخت … چه صبری کردی آن روز … علیه السلام @یادآوری‌چله‌ذی‌القعده 🥗 فرداعید قربان‌است 🤝۹روز مانده تا برترین عید الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲