بسمه تعالی شانه
نتیجهی صبر، فرج است که فرمودهاند: «الصبر مفتاح الفرج». فرج، گشایش است و آن گشایش نفس است که از آن به وسعت و فسحت وجودی یاد میشود یعنی نفس انسان این قابلیت را دارد که اتساع پیدا کند و اینکه آن را «وجودی» میگویند بخاطر این است که آن چه وسیع میشود وجود آدمی است وگرنه ماهیت هر فردی محدود به حد نفادی اوست و وسعت در این معنی از ماهیت معنای محصلی ندارد.
برخی صبر را همین انتظار فرج معنی کردهاند و برخی گفتهاند صبر آن است که بر صبر، صبر کنی و صابر باشی و بعضی گویند اهل صبر بر سه مقامند: اول ترک شکایت و این درجهی تائبان است. دوم رضا بمقدور و این درجهی زاهدان است سوم محبت آن است، که مولی با وی کند و این درجهی صدیقان است. و برخی بالاترین صبر را صبر در فراق محبوب و معشوق میدانند. هر چه هست خلاصه در صبر برای فرج است. چون عاشق وقتی صابر بر فراق معشوق شد و بین خود و او جدائی یافت معلوم میشود هنوز فرج تام و تمام معشوق برای او رخ نداده است. اگر جناب خضر به موسای کلیم گفت: «لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا» یعنی نفس شما به درجهای از سعهی وجودی نرسیده است که با سرّ سویدای من معیت وجودی پیدا کند یعنی به فرج من نرسیدهای و از اسرار درون من مطلع نیستی.
حضرت زینب کبری سلام الله علیها با صبر بیکرانش صبر را هم بی تاب کرد که اذا جاوز شئ من حده انعکس ضده، یعنی چون صبر به سر آید فرج میرسد و کسی که مظهر اتمّ صبر است همو مظهر اتمّ فرج میباشد و همهی مفاتیح فرج در دست اوست و مغالیق انتظار به دست او گشوده میشود. نمیبینی آن دردانهای که عالم و آدم در انتظار فرج او هستند صبح و شام بر مصائب ام المصائب خون گریه میکند؟
کعبة الرزايا با صبوری اش بر مصائب کربلا که اعظم مصائب است از مظهریت صباری فراتر رفت و قدم در وادی بیکرانی گذاشت که اسم صبار و شکور و همهی اسماء حسنای الهی از آنجا تنزل مییابند، وادی بی حدی که فرج مطلق است که تمام حدود برداشته میشود و انسان خلیفهی خدا میگردد؛ «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ»
انتظار زینب کبری برای فرج معشوق ازلی و ابدیش حضرت سید الشهداء به اسارت حاصل شد و جان زینبی جان حسینی گردید و به تعبیر یکی از عزیزانم آن جناب استطاعت مطلق بر معیت حسینی علیه السلام پیدا کرد و چه استطاعت بلندی!! مگر معیت مطلق با امام برای هر کسی حاصل میشود؟!! اگر جلوهای از جلوات حسینی بر کوه تجلی کند آنرا نرم و متلاشی میکند. بنگر اتحاد زینبی با جان حسینی را که در تمام مراتب صبر با امام استطاعت معیت یافت:
آفتابی کرد در زینب ظهور
ذرهیی ز آن، آتش وادی طور
شد عیان در طور جانش رایتی
خر موسی صعقا، ز آن آیتی
عین زینب دید زینب را بعین
بلکه با عین حسین عین حسین
طلعت جان را به چشم جسم دید
در سراپای مسمی اسم دید
۱۵ رجب المرجب شهادت
روز شهادت حضرت زینب سلام الله علیها
قم
التماس دعا
صادقزاده