......:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
مجنون المهدی(عج)
علی اکبراعتمادی فر"سلیمانی" :
#کلاس_درس_مجنون_المهدی_عج_قسمت۱۳۴
#الله_عجل_لولیک_الفرج
#مادرمادراست_خواه_بیسوادباشه_خواه_معلم
خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد
خانم معلم او را شناخت ، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد ، گفت : تو در امتحان نمره ۹ گرفتی
تو تنها کسی هستی که نمره ی قبولی نگرفته
پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود سرش را بلند کرد و گفت :
خانم معلم چِن ؛ میشود... میشود یک نمره به من ارفاق کنید؟
خانم چِن با عتاب مادرانهای سرش را تکان داد و گفت : یک نمره ارفاق کنم؟!
این ممکن نیست ، من طبق جوابهایی که در برگه ی امتحانت نوشتهای به تو نمره دادهام
او اضافه کرد : نگران نباش ، من که نمیخواهم به خاطر ضعفت در امتحان ، تو را تنبیه کنم ،
تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و
نمره ی بهتری بگیری
پسر با صدایی که نشان میداد خیلی ترسیده گفت : اما مادرم کتکم میزند
خانم معلم ساکت شد ، او آرزوی والدین را درک میکرد که میخواهند بچههایشان بهترین نمرهها را کسب کنند و موفق باشند ؛ از طرفی نمیتوانست در برابر بچههای بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند ، نرمش نشان دهد
اما یک موضوع دیگر هم بود ، او میدانست که کتک خوردن بچهها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمیکند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آنها را از تحصیل بازدارد
نمیدانست چه تصمیمی بگیرد ، یک نمره ارفاق بکند یا نه ، او در کار خود جداً اصول را رعایت میکند ، اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت
نگاهی به پسرک کرد ، هنوز تمام تن پسرک از ترس میلرزید و به گریه هم افتاده بود
عاقبت رو به پسرک کرد و گفت :
ببین پسرم !، این پیشنهادم را قبول میکنی یا نه؟
من به ورقهات یک نمره «ارفاق» نمیکنم ،
فقط میتوانم یک نمره به تو «قرض» بدهم
تو هم باید در امتحان بعدی ۲ برابر آن را ، یعنی ۲ نمره، به من پس بدهی ، خوب است؟
پسرک با شادی گفت : چشم! من حتماً در امتحان بعدی ۲ نمره به شما پس میدهم
او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت ،
از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد ، با دقت زیاد درس میخواند...
تا این که در امتحان بعد نمره ی بسیار خوبی کسب کرد ، از طرف مدرسه به او جایزهای داده شد
از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود ، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد
او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف میکند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده میشد
زیرا میدانست که نمرهای که خانم معلم آن روز به او قرض داد ، سرنوشتش را تغيير داد
مراقب تاثیر تصمیماتمان بر سرنوشت افراد باشیم...!
خودتان برای آینده تون تصمیم بگیرید با فکر و اراده قوی و پُشتکارقوی و رسیدن به هدف عالی
مسئولیت شخصی که امروز هستید را خودتون به عهده بگیرید
مسئولیت پذیری واژهای آشنا برای همه است ، اما ، آیا شما مسئولیت خودتان را هم به عهده میگیرید؟
شاید به نظرتان سوال عجیب و بیمفهومی باشد
و پیش خودتون بگید حقا که مجنونی
اما در حقیقت یکی از مهمترین سوالهایی است که باید از خودمون بپرسیم و به خوبی به آن فکر کنیم همین است ،
کس نخارد پُشت من جز ناخن انگشت من
همه ما روزهایی را داشتیم که از شرایطی که در آن هستیم راضی نبودهایم و نیستیم ،
چون هر چه شب روز می دویم جای نمی رسیم
گاهی با سخت شدن اوضاع به خصوص اوضاع اقتصادی ، با خودمون فکر میکنیم که چه افرادی مقصرند و چه کارهایی کردند که ما را در چنین شرایطی قرار دادهاند
عزیزانم خودمون مسئول زندگی خودمونیم
نه از زمین و زمان ناراضی و شاکی و بقیه را مقصر بدونیم ، خودمون دلمون برای خودمون زن وبچه مون بسوزه ، داره روز وبروز عمرمون کم میشه و توان جوانیمون کم میشه
#موتوربابا
پسرک با صدایی لرزان گفت : بابا پس فردا از طرف مدرسه می برن اُردو ده هزار تومن پول بهم میدی؟؟
بابا سرشو بلند نکرد با صدای آرام گفت :
فردا کمی بیشتر مسافر می برم
پسر با وعده شیرین پدر خوابید
صبح رفت کنار پنجره ، باران ریز و تندی می بارید ، قطره های باران برای رسیدن به زمین انگار مسابقه داشتند
بند دل پسرک پاره شد ... باخود گفت :
تو این بارون که کسی سوار موتور بابا نمی شه
حالا قطرات اشک پسرک با قطرات بارون هماهنگ شده بود
بله عزیزانم
جیک جیک مستونت بود ، فکر زمستونت بود
اینو از مَنِ مجنون المهدی(عج)داشته باشید و