🔻چگونه آمریکا سکان عملیات روانی را در دست گرفت؟ 🔹پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده آمریکا نقش محوری را در توسعه و مدرن‌سازی عملیات روانی بر عهده گرفت. با انتشار کتاب "جنگ روانی" اثر فاراگو در سال 1942، این مفهوم به سرعت در آمریکا رواج یافت. 🔸 در سال 1950، دولت هری ترومن با تصویب پروژه "نبرد حقیقت" و بودجه‌ای قابل توجه، گام مهمی در آماده‌سازی برای جنگ کره برداشت. ارتش آمریکا با ایجاد "اداره ریاست جنگ روانی" و تشکیل واحدهای گسترده، این عملیات را به یکی از بازوهای اصلی خود در جنگ و صلح تبدیل کرد. 🔹 امروزه این سازمان‌ها طیف وسیعی از رسانه‌ها، نهادهای آکادمیک و واحدهای نظامی را شامل می‌شوند. 🔻از سال 1950 به بعد، رویکرد علمی به عملیات روانی در آمریکا گسترش یافت. 🔸دانشمندان علوم اجتماعی به مطالعه عمیق فرهنگ‌ها، الگوهای ارتباطی و رفتاری در جوامع خارجی پرداختند. دولت آمریکا با حمایت مالی از دانشگاه‌ها و سازمان‌های غیرانتفاعی، تحقیقات گسترده‌ای را در این زمینه آغاز کرد که منجر به ابداع نظریه‌ها و مفاهیم جدید شد. 🔹یکی از کارهای ستاد عملیات روانی در آن موقع، جایگزینی اصطلاح "جنگ روانی" با "عملیات روانی" بود تا از بار منفی آن کاسته شود. این عملیات به دو دسته اصلی تقسیم شد: • جنگ روانی (Psychological Warfare): که دشمن را هدف قرار می‌دهد. • فعالیت روانی (Psychological Actions): که دوستان و گروه‌های بی‌طرف را در بر می‌گیرد. ♻️در سال 1950، با تشکیل "ستاد استراتژی روانی"، نیاز به هماهنگی فعالیت‌های تبلیغاتی خارجی برطرف شد. این نقطه، آغاز تفکر سیستمی در مورد عملیات روانی بود، به طوری که در کنار استراتژی‌های نظامی و اقتصادی، یک استراتژی روانی واحد نیز تعریف شود. 🔸 این بدان معناست که کشورها، چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ، باید برای به‌کارگیری یا دفاع در برابر عملیات روانی آماده باشند. 🔹عملیات روانی نوین به شدت به علوم انسانی و اجتماعی و پژوهش‌های کاربردی متکی است تا بتواند قواعد تأثیرگذاری بر افکار را درک کند و پیام را به درستی به مخاطب برساند. 🔸 بنابراین، کشوری می‌تواند در این زمینه موفق باشد که دارای بنیان‌های علمی قوی در این حوزه‌ها باشد.