🔹 تکنیک فروپاشی الگوهای معنوی :
ساخت عمدی چهرههای «نمایشی دیندار» توسط جریانهای جنگ نرم (مثلاً با تبلیغات هدفمند در رسانهها یا شبکههای اجتماعی) و القای این گزاره که «دینداری واقعی وجود ندارد و همهچیز نمایشی است» با ایجاد شوک روانی در جامعه زمانی که این واقعیت این چهرهها یا اعمال خلاف و مجرمانه ایشان افشا میشوند .
🔹 جایگزینی دینستیزی به جای نفاقستیزی
جنگ شناختی میکوشد به جای اینکه مردم را به «تقوا و صداقت» دعوت کند، پیام را به سمت «پرهیز از دین» هدایت کند.
این در حالی است که آموزههای دینی خود شدیدترین برخوردها را با منافقان دارند (مثل آیات قرآن درباره منافقان)، اما این سناریو طوری طراحی میشود که گویا مشکل خود «دین» است نه «سوءاستفاده برخی افراد» از آن برای منافع شخصی یا مزدوری بیگانه .
🔹تکنیک تعمیم شتابزده
تبدیل رفتارهای فردی به دال بر بیفایده بودن کل نظام اعتقادی (مثال: اگر یک روحانی خطاکار است، پس تمام تعالیم دینی بیارزش است!)
در حالی که در هیچ مکتبی (حتی سکولار) خطای افراد به معنای باطل بودن تمام اصول آن مکتب نیست یا خطای یک سیاستمدار در جامعه غرب به کل ساختار سیاسی تعمیم داده نمیشود اما در کشور هدف جنگ شناختی دقیقا برعکس القاء میشود .
🔹 راهکارهای مقابله
۱. تقویت تمایزگذاری شناختی در جامعه، آموزش اینکه « متن دینداری با رفتار دیندارنماها یکی نیست »
۲. افشای سناریوسازی دشمن با نشان دادن مستندات اینکه چگونه برخی جریانها عمداً چهرههای ساختگی میسازند تا بعداً آنها را تخریب کنند. یا افراد خاص را به دام می اندازند تا با تصویربرداری مخفیانه از اعمال خلاف دینداری و گاها مجرمانه آنها ، با انتشار آن به چنین هدفی برسند.
۳. تبیین مفهوم «نفاق» در متون دینی با بازخوانی آیات و روایاتی که خود دین هشدار داده افرادی از ظاهر دینی سوءاستفاده میکنند.
۴. ساخت الگوهای دینداری اصیل با معرفی چهرههای راستین (چه تاریخی و چه معاصر) که سبک زندگی آنها گواه صدق تعالیم دینی است.
🔹 تصویر فوق ساخت محتوای مهندسی شده از یکی از مفسدان اقتصادی است که براحتی تاثیر فراوانی بر اذهان عمومی داشت .
محتواهای فراوانی از رفتار های هنجار شکنانه افراد بظاهر متدین و گاها مسئول با پوششهای نامتعارف ، استعمال مواد مخدر و مشروبات الکلی ، روابط نامشروع و غیر اخلاقی در فضای مجازی وجود دارد که با بررسی ساده مشخص میشود تماما از منابعی خاص منتشر میگردد.
این محتواها به دو گونه مخفیانه یا عادی تصویر برداری شدهاند .
در صورت تصویربرداری مخفیانه سناریو اخاذی یا جاسوس سازی فرد با اهرم فشار انتشار این محتوا ها مطرح است که قطعا زمانی که دیگر وی به مهره سوخته و ناکارآمد اطلاعاتی یا امنیتی بدل میگردد این محتوا ها با اهداف جنگ شناختی منتشر می گردند.
اما اگر تصویر برداری بصورت عادی باشد یک سوال جدی مطرح است !!،
چرا فرد از چنین اعمالی که میتواند قطعا به جایگاهش که با سالها تظاهر بدان رسیده ضربه وارد کند باید مدرک غیرقابل انکار با تصویر برداری بسازد؟؟
این سوال بیپاسخ است و براحتی نشان میدهد که جریانات جنگ شناختی با ساختن چنین افرادی بطور سازمان یافته و تولید این محتواها بدنبال اشاعه همانی هستند که در متن شرح داده شد و گرنه هیچ عقل و منطقی چنین کاری را توجیه نمیکند که فرد از اعمال خلاف و مجرمانه اش خودخواسته تصویر برداری کند.