۳. نقش
#رسانهها و شبکههای اجتماعی
🔺شبکههای اجتماعی نه فقط ابزار اطلاعرسانی بلکه فضایی برای مقایسه، بررسی فساد، انتشار تصاویر زندگی لوکس سیاستمداران، و تشکیل روایتها هستند. این ابزارها به جوانان امکان میدهند سریعتر سازماندهی شوند، روایت خود را بسازند و آن را منتشر کنند.
محدودیت این شبکهها (بستنشان) یک عامل روانی مهم است: احساس اینکه صدا گرفته میشود، کنترل میشوند — این خودش محرکی برای اعتراض بیشتر است. خیلیها شبکه را نه فقط بُرد سیاست بلکه بخشی از زندگیشان میدانند — تحصیل، کار، ارتباط با خانواده خارج از کشور. وقتی چنین ابزاری قطع شود، احساس قطعشدگی، انزواء و خشم ایجاد میکند.
۴. انتظارات معکوس و پاسخ دولت
🔺یکی از اشتباهات شناختی رایج در دولتها این است که تصور میکنند مردم در برابر اقدام محدودکننده سکوت خواهند کرد یا واکنش نمیدهند. در این مورد، دولت نپال شاید پیشبینیاش این بوده که بستن شبکههای اجتماعی «تنبیه» مؤثر یا بازدارنده باشد. اما واکنش عکس اتفاق افتاد — چون این اقدام نه فقط محدودیت فنی، بلکه حمله به هویت دیجیتال، آزادی بیان و امکان مقایسه بود.
همچنین پاسخ دولت با استفاده از خشونت و نیروی پلیسی — تیراندازی و مرگ معترضان — باعث تشدید احساس خشم و بیاعتمادی شده. وقتی دولت از زور استفاده کند، معترضان حس میکنند که تنها راه دیده شدن یا شنیده شدنشان فشار آوردن است، نه گفتگو.
۵. فشار اقتصادی و عدم امنیت معیشتی
🔺نپال دارای درصد بالایی از نیروی کار غیررسمی است؛ بسیاری از جوانان شغل پایدار ندارند. فرصتهای آموزشی، درمانی، تامین اجتماعی محدود است.
وابستگی زیاد به مهاجرت کاری و ارسال پول از خارج، نشاندهندهٔ این است که خیلیها امید به پیشرفت در داخل کشور ندارند. این وضعیت وقتی همراه با فساد و تبعیض شود، بار روانی زیادی دارد: احساس «نبود کنترل روی زندگی»، عدم امنیت اقتصادی، ترس از آینده.
۶. عواطف غالب و گونههای هیجانی
🔺خشم و نفرت اجتماعی: نسبت به سیاستمداران، نسبت به نهادهایی که مردم آنها را ناکارآمد یا نابرابر میدانند.
درد و سوگ ناشی از کشتهشدن مردم: وقتی معترضان کشته میشوند، تاثیر عاطفی زیادی دارد؛ هم بر خانوادهها، هم بر جامعه. این درد میتواند همبستگی بیشتری ایجاد کند یا خشم را شعلهورتر کند.
ادامه 👇👇👇