قربانی کردن، اصلی جاری در سراسر زندگی
✍ سید مقدام حیدری: داستان قربانی دادن حضرت ابراهیم(ع) را خدا مقرر کرد که عید قربان باشد، لابد به این خاطر که روح بندگی و مسیر رشد و تقرب به سوی او، قربانی دادن است. نه؛ قرار نیست کسی فرزندش را به مسلخ ببرد و گردنش را بزند. که خدا حتی دست ابراهیم(ع) را هم لحظهی آخر گرفت و چاقویش را هم توجیه کرد و نگذاشت پدر، پسر را به دست خود قربانی کند. ولی گویا چنین قانونی بر در و دیوار زمین و آسمان حک شده است که هر که قربانیاش بیش، ارج و قربش بیشتر. هر که راحتتر توانست دل بکند و داراییهایش را برای خدا قربانی کند، خدا بیشتر تحویلش میگیرد.
اولین مسابقهی تاریخ بشر، بین هابیل و قابیل بر سر قربانیدادن بود. و این طور نبود که هابیل قربانی داده باشد و قابیل نداده باشد. هر دو چیزی را قربانی کرده بودند اما هابیل، بهترین داراییاش را سوا کرده بود و قابیل کمِ کار گذاشته بود. یکی از مهمترین فلسفههای داستان خلقت همین است انگار؛ که میتوانی از دوستداشتنیهایت دل بِکَّنی و قربانیشان کنی یا نه؟!
ابراهیم باید از اسماعیلش دل میکند، یعقوب از یوسفش، ایوب از ثروت و سلامتیاش، و مادر موسی از موسایش. بندگان مخلص خدا همه به تور چنین گردنهی سختی خوردند و به سلامت رد شدند. بماند که انسان یک عمر، روز و شب باید مشغول قربانی کردن و سر و گردن زدن خواستنیهایش باشد تا بتواند سرِ بزنگاه چنین قربانی بزرگی بکند.
مؤمن داراییها و خواستنیهایش را به عنوان قربانی نگاه میکند. بخش عظیمی از تفکراتش به این میگذرد که ببیند در این امتحان، باید از این موقعیت، فرصت، دارایی، شهرت، محبوبیت، زن و فرزند بگذرد یا نگهشان دارد و فقط دل بکند. او با تفکر و تمرینْ آرامآرام، موارد قربانی کردن را درستتر تشخیص میدهد و کاملتر و قویتر، قربانی میکند.
قربانی کردن یک مهارت ذهنی و عملی است که به این راحتیها به دست نمیآید. انفاق، قربانی کردن مال و اموال است. آن را که قربانی کنی، نام و آبرویی گیرت میآید که اگر مردی و میتوانی آن را هم باید بیخیال شوی و بگذری ازش. آن را که قربانی کنی، مال بیشتر و آبروی بیشتر نصیبت میشود که از این به بعد باید آنها را قربانی کنی اگر مردی!
گاهی حتی فرصت سفر کربلا و حج مستحب و قرآنِ یادگارِ فلان شهید و انگشترِ مثلا حاج قاسم را باید به دیگری بخشید و در واقع قربانی کرد، تا جا برای عنایتهای بالاتر و بزرگتر معنوی باز شود و اتفاقهای قشنگتر و نابتر رقم بخورد.
قربانی کردن را اگر اصلی از اصول زندگی و بندگیمان بدانیم، آنگاه راحتتر با کاستیها و نداریهای زندگیمان خواهیم ساخت. خیلی فرقی نمیکند؛ گاهی خدا میدهد که قربانی کنی، گاهی خودش میگیرد و میگوید: راضی باش!
منتشر شده در روزنامه رسالت ۱۴۰۲/۴/۱۱
https://eitaa.com/sayedmeqdam