#شعر_مهدوی
#عشق_بازی_مهدوی
کجاست جاي تو در جمله ي زمان که هنوز...
که پيش از اين؟ که هم اکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟
و با چه قيد بگويم که دوستت دارم؟
که تا ابد؟ که هميشه؟ که جاودان؟ که هنوز
سوال مي کنم از تو: هنوز منتظري؟
تو غنچه مي کني اين بار هم دهان، که هنوز...
چقدر دلخورم از اين جهانِ بي موعود؛
از اين زمين که پياپي...وآسمان که هنوز...
جهان سه نقطه ي پوچي است، خالي از نامت؛
پر از «هميشه همين طور» از «همان که هنوز»
همه پناه گرفتند در پسِ «هرگز»
و پشت «هيچ» نشستند از اين گمان که «هنوز»
ولي تو «حتماً»ي و اتفاق مي افتي!
ولي تو «بايد»ي اي حسّ ناگهان که هنوز
در آستان جهان ايستاده چون خورشيد؛
همان که مي دهد از ابرها نشان که هنوز
شکسته ساعت و تقويم، پاره پاره شده
به جستجوي کسي، آن سوي زمان، که هنوز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#قرارگاه_حضرت_مهدی
@mahdaviuon313