🌷 زماني كه مهدي تازه زبان باز كرده بود از اولين كلمه هايي كه گفت اين بود: كن...🕊 خيلي برايم عجيب بود❗️. بزرگ تر كه شد، مي گفت مامان، اين دنيا با همه قشنگي هايش تمام مي شود. بستگي به ما دارد كه چطور انتخاب كنيم. مامان شهدا زنده اند.☺️ سر نمازهايش به مدت طولاني دستش بالا بود و گردنش كج! من هم به خدا مي گفتم: خدايا! من كه نمي دانم چه مي خواهد هر چي مي خواهد به او بده.😢 مي دانستم دنبال بود. هيچ گاه هم زير بار ازدواج نرفت. مهدي همه زندگي ام بود. مي رفت بهشت زهرا🌿. صبح هاي جمعه دعاي ندبه اش در بهشت زهرا ترك نمي شد.👌 مي گفتم خسته ميشي بخواب. مي گفت مامان آدم با شهدا صفا مي كند. به ما هم مي گفت هر چه مي خواهيد از شهدا بگيريد.🌺 من مريض بودم، دستانش را بالا مي گرفت و مي گفت: خدايا شفاي مامان را بده😔! من جبران مي كنم. آخر هم جبران كرد. هميشه كه از در خانه داخل مي آمد صدا مي زد سلام سردار.... سلام مولا!✨ شهید مدافع حرم مهدی عزیزی🌹 •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈• @scnd_s_rvltion •┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈•