جانبازی،
ایستادن به غرور و استقامت به سرور است؛
در آن هنگام که محبوب بر بنده ای می پسندد تا در مقام صبر،
ذره ذره شهید شود.
به راستی که در دل جغرافیای ناب شهادت، مرزهاییست میان ماندن و رفتن
در آن زمان که حضرت دوست امتحان خویش را،
جرعه جرعه رفتن به سوی شهادت قرار می دهد؛
زیرا در مقامِ چلّه نشینی صبر،
میخواهد از تو ابالفضلی دیگر بسازد.
تو آن آفتابی که به شانه های برفی زمان،
جاری شدن و رسیدن به دریا را می آموزی.
پایی که از تو در راه عشق گرفتند
گویا زودتر از تو راهی جاده های آسمان شدند
در ایستگاه ساکت چشمانت،
سرفه هایت را میبینم که تا بهشت پَر میکشند
وقتی نفسهای شیمیایی تو تنگ میشوند
و شعرهای سرخِ گونه هایت،
شرم ایمانت را پنهان میکنند،
در این فکرم که از فرازِ تو تا نشیبِ من چه قدر فاصله است…
قهرمان سرزمینم ،شهید زنده آرامش امروزم مدیون ایثار و فداکاری شما هستیم