با عرض سلام و ادای احترام به محضر دوستان بزرگوارم به مناسبت فرارسیدن ۱۳ رجب سالروز ولادت باسعادت امیرالمومنین ( علیه السلام ) و روز پدر تقدیم به فرزندان جانبازان شهید باز باران بگذار تا یادی کنیم از آب ، بابا سرمشق های سیب ، سینی ، سوت ، سارا یادی کنیم از درس و مشق کودکانه یادی ز دهقان فداکار میانه تصمیم کبری را بیا از نو بخوانیم تا از " خدای مهربان " غافل نمانیم بنویس بابا آب دارد ، پا ندارد بنویس بی پا نیز او پروا ندارد بنویس بابا نان دارد ، نا ندارد بنویس دیگر قامت رعنا ندارد بنویس بابا جای آب و نان جان داد بنویس او با جوهر خون امتحان داد بنویس بابا آب و نان را آبرو داد بنویس بابا زندگی را سمت و سو داد نقطه ، سر خط ، باز باران با ترانه بنویس بابا رفت میدان بی بهانه بنویس بابا آمد اما بی پر و بال بنویس بابا آمد اما سخت بد حال بنویس : بابا آمد اما شیمیایی بنویس او دیگر ندارد هیچ نایی بنویس بابا آمد اما زار و خسته مثل کبوترهای بال و پر شکسته بنویس شعر یاد یار مهربان را درس شب تاریک و ماه و آسمان را بنویس بابا مثل ماه آسمان بود در هر نگاهش عالمی معنا نهان بود بنویس بابا روزگاری بال و پر داشت روزی دو دست پرتوان و با هنر داشت بنویس بابا روزگاری دیدبان بود روزی شعاع دید او تا بیکران بود امروز اما دیدگانش سو ندارد امروز اما قدرت بازو ندارد بابا خروشان بود روزی مثل کارون اما امانش را بریده سرفه اکنون نقطه . سر خط . نانوا امروز نان داد بابا به دشت نینوا امروز جان داد آن مرد آمد ، بود سرمشق دبستان امروز بابا هست سرمشق دلیران آن مرد آمد زیر باران ناز نازان این مرد هم آمد ولی بر دوش یاران آن مرد آمد از افق های خیالی این مرد آمد واقعی اما هلالی آن مرد می گفتند روزی داس دارد این مرد اما صولت عباس دارد در دست او روزی اگر سیب و سبد بود اکنون به کف دارد درفش یار موعود آن مرد با این مرد خیلی فرق دارد فرقی چو فرق بین غرب و شرق دارد بس کن " حمید " این واژه بازی را رها کن بابا صفت ، جان در ره جانان فدا کن بابا دگر از دام لفظ و واژه رسته او تارهای سست " بودن " را شکسته ✍شعر از جانباز دفاع مقدس حمید مصطفی زاده