#یک_خاطره
از صدها خاطره ی یک رزمنده
🔹رزمنده ای بنام حسین آذر ی
از اهل آذر شهر استان تبریز
ایشان یکی از شجاع ترین رزمندگان
بود
🔻وقتی در یکی از پاتک های دشمن
در منطقه جنوب
دشمن داشت به خاکریز نیروهای
ایران نزدیک می شد
حسین در هر گوشه از خاکریز
یه کاری میکرد با تیربار
در گوشه ای با کلاش
ودر گوشه ای دیگر با آرپی جی
🔹وگوئی خود به تنهایی یک گردان بود
سرانجام وقتی با آرپی جی دو تا از تانک دشمن را منحدم کرد
و دشمن چنین پنداشت که پشت خاکریز یک گردان متخصص و مجهز
مشغول دفاع هست
و بناچار عقب نشینی کرد
🔻اما بخاطر گلوله باران سنگین دشمن
پای حسین قطع شد و به پشت جبهه
اعزام شد
بماند!
🔻ما هم پس از جایگزینی نیرو های تازه نفس همراه رزمندگان و فرمانده
گردان به مقر لشگر 31 عاشورا برگشتیم
یکی از رزمندگان که همشهری حسین بود رفت سراغ ساک حسین که در کانتینر تعاون بود
مسئول تعاون ساک حسین را برسی کرد تا تحویل همرزمش دهد
ولی پیدا شدن یک
پوکّه خالی تیربار از ساک حسین
ماجرا را پیچیده کرد
🔻بحث بین همرزمان و مسئول تعاون
بلا گرفت که ای داد بیداد
این پوکه بیت المال هست
🔹در این هنگام فرمانده گردان سر رسید
وبا این جمله به بحث خاتمه داد
فرمانده گفت:👇
برادرا مگه ندید برادر حسین آذری
چه جانفشانی در خط مقدم کردند
و سبب عقب نشینی دشمن شدند
ودر آخر نیز پای ایشان قطع ودر
منطقه جا ماند!
♦️من اگر توانش را داشتم هردوی
آن تانک منحدم شده دشمن را
میبردم درمیدان آذر شهر و با آب
طلا تابلوی ی بنام این برادر می نوشتم تا آیندگان بدانند
قهرمان شهرشان کسیت !
🔹این پوکّه تیربار را بگذارید در ساک حسین و همرزمش با خود ببرد
و من هم یک دستخت از برادر مهدی باکری برای رشادت های ایشان
اقدام خواهم کرد که آن را نیز به
خانواده حسین بدهند
:راوی سیّداخلاص
پ ن
حالا نقد غیر منصفانه بعضی ها
به جناب قالیباف
مثل همان
#پوکّه در ساک حسین آذریست
1402/بهمن ماه
🖌سید اخلاص موسوی