🍁🍂🥀 گلدسته های کربلا...🍃🍃💐🌷 یه همرزمی میگفت : هروقت از جبهه به مرخصی می اومدم مادرم می پرسید گلدسته های کربلا را می بینید ؟🍃🍃💐🌷 میگفت ; من ساکت می شدم ! مادرم شروع میکرد به گریه کردن😭 با همان حال گریه میگفت هروقت گلدسته های کربلا را دیدی از طرف من به جد شهیدم سلام مرا برسان آخه مادرم سیّده بود وقتی برگشتم جبهه نگاهم به "تابلوی " تا کربلا رسیدن یک یا حسن دیگر افتاد ! زیر "تابلو" دست به سینه ایستادم سلام مادرم را به شهید سرجدای کربلا رساندم وقتی شب در سنگر بخواب رفتم مادرم گفت شیرم حلالت که سلام مادرت را به ابا عبدالله رساندی 🍃🍃🍃 راوی : یه بنده خدای جامانده از قافله عشق ☘🍀🍃💦💧