☑️دولت-شهر ربوی و چرخه شوم تکرار فلاکت 📌محمدحسین بادامچی، دارای دکترای جامعه‌شناسی از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی چند سالی‌ست یادداشت‌هایش را در کانال شخصی خود (چپ اسلامی) منتشر می‌کند. او روز گذشته یادداشتی «به یاد مردم مظلوم کرمانشاه و کشته شدگان سیلاب دروازه قرآن شیراز» منتشر کرد که می‌تواند برای دریافت زاویه نگاه چپ‌ها و مدعیان عدالتخواهی و نیز تعریف‌شان از «عدالت» به ما کمک کند. بادامچی نوشته است: 🔸معادله زندگی در ایران انگار همیشه همینی بوده که در ضرب المثلهایمان هم منعکس شده است: گویی همیشه «هرچی سنگه پیش پای لنگه!». تصویر ماشینهای نابود شده مردمی که بعد از فاجعه اقتصادی سال گذشته، از گرانی هواپیما و قطار و هتل، سفر جاده ای و چادر زدن در حواشی شهرها تنها دلخوشی عیدگاهی آنهاست و شنیدن مصیبت دوباره ای که بر مردم زلزله زده کرمانشاه وارد شده، بار دیگر این قاعده همیشگی در جامعه ما را تذکر داد که در ایران بر اثر هر اتفاقی «بیچارگان بیچاره تر می شوند و قدرتمندان قدرتمند تر». محرومیت در عین حال که خود فی نفسه غیر قابل تحمل است تو را در مسیر قهقرایی محرومیتهای مضاعف قرار می دهد و قدرت در عین حال که در همان لحظه لذت بخش است، عامل تضمین کننده افزایش قدرت در آینده هم هست. 🔸اینها معادلات تثبیت شده و معین و تغییرناپذیر زندگی در ایران است و در عرصه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و علمی به یکسان عمل می کند. دولت-شهر ایرانی به واقع یک دولت-شهر ربوی، یک سرمایه داری گسترش یافته در مقیاس وسیع آن است: این کار و عمل در یک رقابت عادلانه نیست که موقعیت افراد را تعیین می کند، بلکه این سرمایه پیشینی افراد است که در منطقی مستقل مداوماً رشد می کند و کار و عمل دیگران را استثمار می کند. در اقتصاد ایران مرز مشخصی میان طبقه ای وجود دارد که تمام عمر مشغول تامین نیازهای روزمره زندگی هستند و هرگز یک لحظه هم از وضع موجود خود نمی توانند پیش بیفتند و طبقه ای که در یک لحظه و به واسطه یک جهش عمدتاً رانتی توانسته اند سرمایه ای فراتر از زندگی روزمره پرولتاریایی خود بدست آورند و با خرید زمین و ارض و سرمایه گذاری آن در کسب و کارهای بدون ریسک و با سود تضمین شده (که در سایه دولت فراوانند) در مسیر رشد سرمایه دارانه خود قرار گرفته اند. در سیاست ایران هم وضع همین است و همه می دانیم که بعد از چهل سال هنوز که هنوز است سرمایه اقتداری که نسل اول مدیران جمهوری اسلامی در جریان انقلاب و جنگ بدست آورده اند به اشکال مختلف تبدیل و بسط و گسترش می یابد و کار و عمل جوانان را استثمار می کند و امکان تولید هیچ سرمایه تازه ای در صحنه سیاسی ایران وجود ندارد. در صحنه فرهنگ و علم و دانشگاه و حوزه هم ماجرا همین است و حضراتی که به نحوی به واسطه اتصال به رأس، به رأس میدان علم و فرهنگ ایران وارد شده اند، با هر مساله تازه ای که با عناوین مختلف نهضت نرم افزاری و فقه حکومتی و تمدن اسلامی و علم دینی و الگوی پیشرفت و سبک زندگی و ... پیش می آید بیزینس تازه ای را آغاز می کنند و با یک تغییر دکوراسیون سریع سرمایه های قبلی خود را البته به مدد استثمار تحصیل کردگان بینوای بدبخت تبدیل و گسترش می دهند. بار دیگر این «مدرک و اعتبار قبلی» است که «مدرک و اعتبار جدید» را فراهم می کند و هیچ صحنه برابری وجود ندارد که سرمایه ها را دچار ریسک و در رقابت با شایستگی های نیروهای تازه قرار دهد. 🔸در ساختار طبقاتی جامعه ایرانی، طبقه متوسط، جماعتی رو به زوالند که تفاوت آنها با محرومان تثبیت شده در اینست که کل زندگی خود را برای بدست آوردن یکبار بلیط ورود به طبقه حاکمان سرمایه دار به خطر می اندازند. سرمایه داران حاکم چهل سال زمان کافی در اختیار داشته اند که در مقابل این سیل مستضعفین سنگربندی کنند و طبقه متوسط که امروز بخش مهمی از آنرا دهه شصتیها تشکیل می دهد، به موقعیتهایی مثل تحصیلات تکمیلی، راه انداختن استارت آپ یا فعالیتهای بورژوایی خدماتی خام خیالانه به چشم امکاناتی برای نفوذ در طبقه بالا نگاه می کند. اینها البته به تازگی به فراست دریافته اند که اینها همه بهانه است و «ژن خوب» یا همان «وراثت سرمایه از نسلی به نسل بعد» تنها مسیر تداوم دولت-شهر ربوی ایران است. 🔸هموطنانی از ما که مظلومانه در دروازه قرآن شیراز و در روستاهای استان گلستان و در مناطق زلزله زده غرب کشور کشته شدند و زندگیشان ویران شد، مثل آتش نشانان و کارگرانی که پارسال و پیارسال جان و مالشان در پلاسکو و معدن یورت تباه شد، همچون اکثریت ملت ایران که زندگی و اموالشان در فاجعه ارزی سال گذشته به تاراج رفت، همگی خوب می دانیم که درون چرخه تکرار شونده ای از استضعاف و محرومیت گرفتار آمده ایم. ایران تشنه جامعه بازی است که ساختار ربوی موجود را به کلی در هم شکسته و به چرخه شوم ضعیفتر شدن مداوم ضعفا و قویتر شدن مداوم اقویا پایان دهد. 🔻🔻🔻 @sedyaser