ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 📚 🔰درجبهہ یک فرمانده ارتشے داشتیم کہ خیلے با ابراهیم رفیق بود. مرتب بہ ماسرمے زد و ابراهیم هم حسابے اوراتحویل مے گرفت. تعجب کردم کہ اینهاازکجاهمدیگررا مے شناسند. این فرمانده مے گفت: ماجراے آشنایے مابہ یک امربہ معروف برمے گردد. 🔰یکبارمن عمل حرامے انجام دادم و نمے دانستم این کار گناه است. همان روز دیدم جوانے خوش سیما ازسنگربسیجے ها بہ سمت من آمد. 🔰بعدازسلام و احوالپرسے،مقدارے میوه تعارف کردوکمے صحبت کردیم. بعدمراازمیان جمع بیرون آوردوخیلے محترمانہ تذکردادکہ کارمن اشتباه بوده وبهتراست دیگرانجام ندهم. 🔰اینقدربامهربانے و روے خوش تذکرداد کہ شیفتہ این جوان شدم و مریداخلاق خوبش شدم. ❤️ امتے بودیدکہ بہ سود انسانها آفریده شده اند،(چون)امربہ معروف و نهی از منکر مے کنیدوبہ خدا ایمان دارید. (آل عمران/۱۱۰) 🍃