🍃محرمعلی مرادخانی،که از دوازده سالگی پا در رکاب انقلاب آماده جان‌بازی بود،آماده .به اینجا که میرسم خسته و ناتوان می‌مانم،در دایره لغاتم کلمه ای پیدا نمیشود که جهد و تلاشش را توصیف کند. 🍃اصلا در محضر سی سال پاسداری کردن از حریم و انقلاب،کلمات خجل زده‌اند و کنار هم قرار نمی‌گیرند.حقیقتا تاریخ گواه همه چیز است!و قلم ناتوان و سرگشته... 🍃اینجا اعجاز تاریخ است که همه را حیران خود میکند،تاریخی که در سینه‌اش های محرمعلی در کلانتری نوزده مهرآباد را حک‌ کرده و هرگز از یاد نمی‌برد فرماندهی گردان مکانیزه لشکر ۲۵،فرماندهی گردان امام رضا تیپ ۳ امامت و... 🍃افتخاراتش طوماری می‌شود که قدمت مبارزاتش را به رخ می‌کشد و این پایان نداشت مگر با آسمانی شدنش.شاید مبارزه تن به تن و جانانه اش در میدان با رفتن جسمش زیر خاک و روحش در آسمان پایان یابد.اما نام نیکش به یادگار خواهد ماند! 🍃چون هنوز رجزخوانی‌اش در قلب در گوش تاریخ مانده است و هربار محرمعلی های دیگری از این رجز جان می‌گیرند و آماده خدمت می‌شوند.و تاریخ پر است از مردانی که با شهادتشان  تولدی دوباره رقم می‌زنند! 🥀💔 ✍نویسنده: 🦋تاریخ تولد: ۱۴ اردیبهشت ۱۳۴۵ 🕊تاریخ شهادت: ۱۶ آذر ۱٣٩۴ 🕊محل شهادت: سوریه-حلب 🥀مزار شهید: مازندران،گلزار شهدای تنکابن 🌷