💠نماز "عشق" به روایت 🔹عادت خیلے خوبے داشت.معمولا براے هرڪار خیرے ڪه مےخواست انجام بده دو رڪعت مےخوند.یادمه یڪ بار مےخواست بره با یڪے از جوان هایے ڪه خیلے اهل مسجد🕌 و .. نبود صحبت ڪنه،آستین هایش رو بالا زد و گرفت و رفت دو رڪعت نماز خواند📿 🔸بعد از نماز دعا ڪرد ڪه در ڪلامش تاثیر قرار بده👌 و از خونه بیرون رفت👤.با این ڪارش مےخواست اثر وضعے روے و ڪارهاش بزاره و همین طور هم شد. 🔹من براے ازدواجم💍 خیلے سخت گیر بودم.دوست نداشتم از ڪانون پر مهر خانواده👨👩👧👦 و سایه پدر و مادر جدا بشوم. تا اینڪه یڪے از سید میلاد به خواستگارے آمد هرچقدر با من صحبت ڪرد مجاب نشدم☺️. 🔸تا اینڪه یڪ روز اومد منزل،آستین هایش رو بالا زد و رفت وضو گرفت، رو پهن ڪرد و الله اڪبر گویان مشغول نماز شد!دو رڪعت نماز خواند.نمےدونم چه نمازے بود❗️ و با چه نیتے خواند ⚡️اما حال عجیبے داشت . 🔹بعد از اینڪه نمازش تمام شد ، اومد نشست ڪنارم👥. خیلے با محبت💞 شروع به صحبت ڪرد.از اش به من گفت و اینڪه من رو چقدر دوست داره 😍و ... ڪم ڪم دیدم ڪه چشمانش اشڪ بار شد😢.همین طور ڪه داشت صحبت میڪرد و از چشم هایش مےاومد. 🔸سید با من ڪه خواهرش بودم خیلے بامحبت صحبت مےڪرد و الحمدالله خیلے زود این مشڪل حل شد✅. حق بود... نسبت به خانواده خیلے با عاطفه بود. 🔹در مراسم ازدواج من خیلے گریه ڪرد😭.با اینڪه ممڪنه خیلے از هم سن و سالهای سید از روی ،غرور و .. هیچ وقت اینڪارو انجام ندهند🚫.اما سید قلبش مثل آینه صاف صاف بود💟. 🔸هنر تمامے و سید میلاد این بود ڪه با این همه عاطفه از خانواده دل ڪندند💕 و رفتند. 📚برگرفته از کتاب: 🌸 🌹🍃🌹🍃