اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت - چهارم محرّم - دو شیر پسر عمّه‌یِ سادات نگو غریب شدی بچّه هایِ من هستند ببین به عشقِ تو هر دو کفن به تنْ هستند نگاه بر قد ُو بالایِ این دو تا کـردی؟! ببین چقدر شبیهِ تو و حسن هستند دو غیرتی دو اباالفضلی و دو حیدری اَند دو فاطـمی و دو تا یاس و یاسمن هستند دو شیرمرد که با شیرِ من بزرگ شدند دو رویِ تیـغِ نبردِ اَباالـحسن هستند به ذوالفقارِ علی می خورد قسم زینب که این دو تا پسرم آبرویِ من هستند به عشقِ مادرمان ذکـرشان مدد زهـراست شکسته پهـلویشان لاله گون بدن هستند برو بیاوَرشان خیمه بی قـرارم من که اسـبها همه بی تابِ تاخـتن هستند دوباره لشکرِ کین کِـلْ کشید و هلهله کرد به فکرِ بردنِ دَستار و پیرهن هستند غـروب پشتِ سرِ نیـزه یِ سرت هستند دلیـلِ زمـزمه و ندبه هایِ مـن هستند @sehreashk