🌟سیرسلوک تاخدا🌟
با چشمهای اشکی به شوهرم که داشت با همسر دومش خلوت میکرد خیره شدم دستی روی شکم برآمده ام کشیدم.شش ماه
امیرحافظ پسری جذاب ، مغرور و متعصب مهندس عمران ریس شرکت بزرگ ساختمانی، پدرش حاج معتمدی تاجر معروف شهرشون به اجبار مادرش با ترمه دانشجوی رشته داروسازی ازدواج میکنه ولی خودش دختر دیگه‌ای رو دوست داره،ترمه زیبا رو مورد آزار و اذیت خودش قرار میده ولی بعد از مدتی سخت عاشقش میشه ولی ترمه می‌فهمه کسی که در حال بیهوشی بی ابروش کرده همین شوهر خودش بود و....😳😱🔞 😱 😍 👇♨️♨️🔥🚫 https://eitaa.com/joinchat/302579743C8237e41e2b