📌چرا «صداقت» را باید به نمایه اصلی مکتب سلیمانی اضافه کرد؟
✍رهبر انقلاب در اظهارات خود درباره مکتب شهید سلیمانی در عبارتی کوتاه فرمودند: «مکتب سلیمانی عبارت است از صدق و اخلاص؛ این عنوان و نماد و نمایه مکتب سلیمانی است.»
مکتب شهید سلیمانی در ابتدا از اخلاص او ریشه میگیرد و همین اخلاص، برای او حکمت در فهم مسائل سیاسی، بینالمللی و توانمندی خاص در پیشبرد صدور انقلاب را مهیا کرد. همچنان که همین حکمت حاصل از اخلاص، او را به فرماندهای همیشه پیروز، اثرگذار در سیاست داخلی و خارجی و موفق به عبور دادن محور مقاومت از فتنههای بزرگ و متعدد کرد.
اما آنچه درباره مکتب حاج قاسم کمتر گفته شده و یا حداقل شکافته نشده، بحث «صداقت» اوست که همتراز اخلاصش در نماد و نمایه اصلی مکتب سلیمانی جای گرفته است. واقعیت این است، آن چیزی که حاج قاسم را ویژهتر از بسیاری کرد، نمره بالاتر صداقتش در مواجهه با انقلاب، رهبری، مردم، محور مقاومت و حتی دشمنانش بود.
صداقت حاج قاسم با رهبر معظم انقلاب در میان خواص جمهوری اسلامی، از درخشش فوق العادهای برخوردار است. اما چرا این صداقت ویژه است؟ حاج قاسم، میزان صداقتش در برابر رهبری را بارها با به خاطر انداختن جان خود برای اجرای فرامین ولی فقیه نشان داد. اما او نه تنها در اجرای ماموریتهای نظامی رهبری، خودش در وسط میدان بود بلکه گاه به جنگهایی رفت که با تحلیل و تجارب کم نظیر جنگی خود او نیز همخوانی نداشت. حاج قاسم برای نشان دادن صداقتش در ولایتپذیری از همه تجارب میدانیاش هم عبور کرده بود. اینجاست که عیار صداقت حاج قاسم با بسیاری دیگر در برابر ولی فقیه معلوم میشود. یا از زوایه دیگر، صداقت حاج قاسم در برابر رهبری آنقدر شفاف و صریح بود که این روزها تندترین عناصر فتنه و اصلاح طلب هم نمی توانند، کوچکترین شبهه درگوشی درباره ولایت پذیری و یا فاصله او با رهبر انقلاب مطرح کنند.
حاج قاسم با جریانات سیاسی داخلی نیز صادق بود، او با عناصر برجسته اصولگرا و اصلاحطلب روابط شخصی نزدیکی داشت. او آنقدر در روابط با سیاسیون دو جناح صادق بود که با همه نزدیکی به چهره های دو جناح از بیان اینکه نه اصولگراست و نه اصلاح طلب ابایی نداشت. حاج قاسم به علت صداقت زیادی که داشت در زمانه دولت های مختلف؛ نه خود را شبه اصلاحطلب و نه اصوالگرا نشان داد؛ اساسا دنبال کسب قدرت سیاسی هم نبود که نقش سیاسی همانند اصولگرایان یا اصلاح طلبان پیدا کند.
حاج قاسم با جمهوری اسلامی صادق بود؛ انقلابیتر از هر مدعی انقلابیگری، جمهوری اسلامی را باور داشت. او برای همین جمهوری اسلامی فعلی با همه موفقیتها و ناکامیهایش نیز با صراحت میگفت حاضر است بارها جانش را بدهد و آن را «حرم» میدانست. این را مقایسه کنید با بسیاری از انقلابیونی که از انقلابیگری تنها انتقاد کردن و از کار سیاسی فقط بیان ضعفهای جمهوری اسلامی را تکلیف خود میدانند.
حاج قاسم با مردم هم صادق بود؛ او وقتی برای دختران بیحجاب دلسوزی می کرد نه مثل برخی اصلاح طلبها به عنوان ابزار سیاسی و فرهنگی به این قضیه نگاه میکرد و نه مثل بعضی مدعیان اصولگرایی از این طریق به دنبال متفاوت نشان دادن خود بود. صداقت باطنی حاج قاسم آنقدر بالا بود که نبض و احساس جامعه ایران نیز این صداقت را عمیقا باور داشت.
از سوی دیگر از مهمترین دلایل موفقیت حاج قاسم در قوت دادن محور مقاومت با این همه تنوع نژادی، قومی و مذهبی، صداقتش بود. صداقت حاج قاسم برای رهبران مقاومت در فلسطین، سوریه، لبنان، عراق، یمن و... بارها و بارها در بزنگاه ها ثابت شده بود. به دلیل همین صداقتش هم بود که نظر و فرمان او را فرماندهان شیعه و سنی، عرب و غیر عرب محور مقاومت در سخت ترین شرایط می پذیرفتند و عمل می کردند.
اما حاج قاسم در برابر دشمنان و به خصوص دشمن مرکزی یعنی آمریکا نیز صادق بود. مقامات نظامی و سیاسی آمریکا هیچگاه از او پیام دو پهلو یا تعدیل مواضع دریافت نکردند. او همیشه در برابر آمریکا در شمایل یک دشمن واقعی ظاهر شد و صداقتش آنگونه بود که دو جناح اصلی قدرت در آمریکا یکبار نیز او را کمتر از دشمن خود ندیدند!/فارس.
✍ مهدی جهانتیغی
☫
@sephbod_soleymani