‍ 📌خاطره خواندنی از یک «پاسدار» تمام عیار | مردمدار مثل حاج قاسم ✍عباس انجم‌شعاع، همرزم شهید سلیمانی:کلام و حرکات شهید سلیمانی فرهنگی و اخلاقی بود. وقتی برای سخنرانی در جلسات مختلف با ایشان بودیم و حاج‌قاسم می‌خواست صحبت کند، یک سکوت مطلق برقرار می‌شد. صحبت‌های حاجی چیز دیگری بود، در کار خیر به محض اینکه متوجه می‌شد خانواده شهید یا رزمنده و جانبازی مشکلی دارد تا جایی که امکان داشت، سعی می‌کرد مشکلاتش را حل کند. گاهی هم برخی مشکل اخلاقی داشتند، وقتی حاج‌قاسم چند جلسه با آن‌ها صحبت می‌کرد، طرف کاملاً دگرگون می‌شد. گاهی هم طرف وقتی مشکل مالی داشت، سعی می‌کرد به هر طریقی که شده با واسطه دوستان مشکل را حل کند. گاهی هم اگر خودش از تهران می‌آمد، کارت هدیه‌ای داشت و از کارت‌ها به افراد می‌داد تا مشکل‌شان را حل کنند. کاملاً دست محبت و خیر داشت. سه سال پیش که پدرشان در قید حیات بودند، محصول زیادی برایشان کنار گذاشت، ولی همه را بین فقرا و نیازمندان تقسیم کرد. وقتی در باغ پدری‌شان حرکت می‌کرد، اصلاً به محصولات باغ نگاه نمی‌کرد و در فضای دیگری بود. گاهی در خیابان می‌خواستیم برای مراسم روز خاصی برویم اگر کسی می‌خواست مسیر را باز کند، حاجی ناراحت می‌شد و می‌گفت چرا این کار را می‌کنید. حاج‌قاسم می‌گفت مگر من چه کسی هستم که می‌خواهی راه را برایم باز کنی، من از همین مردمم و از بین مردم هم بیرون می‌روم. نمی‌خواست خودش را از مردم جدا ببیند یا مردم فکر کنند حاجی با چه تشکیلاتی و تشریفاتی آمده است. اگر مراسم خاصی بود، حاج‌قاسم حضور پیدا می‌کرد. مثلاً اگر سخنران روز 22بهمن بود، خیلی راحت بین مردم راهپیمایی می‌کرد و بعد مستقیم به جایگاه می‌رفت و سخنرانی می‌کرد. در ایام فاطمیه پنج شب روضه داشت، اگر مردم مشکلی داشتند قبل از مراسم می‌آمدند و حاجی مردم را می‌دید و تا اندازه‌ای که می‌توانست مشکل‌شان را حل می‌کرد، اگر هم نمی‌توانست، می‌گفت این مربوط به من نیست و نمی‌توانم کاری انجام دهم. گاهی هم برای ایشان نامه می‌بردند و بعد حاجی می‌گفت نامه‌ها را جمع کنید. ما هم همه را بسته‌بندی می‌کردیم و حاجی با خودش به تهران می‌برد تا جواب‌شان را بدهد. طوری نبود که بی‌تفاوت باشد تا جایی که می‌توانست گره از کار مردم باز می‌کرد ☫ @sephbod_soleymani