🔺خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی گریه پدرم را کم دیده بودم. وقتی مادربزرگم به رحمت خدا رفت، پدرم خیلی اشک ریخت و ناله کرد. بار اولی بود که او را آن طور می‌دیدم. دیگر تکرار نشد آن صحنه تا وقت شهادت حاجی. پدرم حتی وقتی چند سال بعد مادرش، پدرش مرحوم شد، ندیدم آن طور از خود بیخود شود. خودش را کنترل می‌کرد و بیقرار نشد. بابا وقتی شنید خبر شهادت حاج قاسم را، دقیقاً عین مادرمُرده گریه می‌کرد؛ عین زمانی که مادربزرگم از دنیا رفته بود. ✍️ علی عباسی‌نسب - راننده 📚 برگی از کتاب «» ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299