"
#کودتـای_نـوژه" از سه شاخه نظـامی، سیـاسی و ایدئولوژیک تشکیل شده بود.
علیرغم به کار بردن سلاحهای سنگین و هماهنگی و همکاری گروههای ضدانقلاب هنوز یک مشکل وجود داشت.
مشکل این بود که:
اولاً، چگونه نیروهای درگیر در کودتا، در اجرای مأموریتهای محوله دچار تردید نشوند!
ثانیاً، پس از چنین کشتار وحشتناکی چگونه میتوان به دولت کودتا مشروعیت بخشید؟!
کلید حل هر دو مشکل در شاخه ایدئولوژیک کودتا نهفته بود. سران کودتا، با علمایی که احتمال میدادند از جمهوری اسلامی و امام کینـه داشته باشند تماس گرفتند و از آنها درخواست کمک نمودند!
در رأس این افراد، آیت الله شریعتمداری قرار داشت. نیروهای ارتشی علیرغم اینکه در دوران طاغوت تربیت شده بودند، فرزندان همین مملکت بودند و به اسلام و روحانیت اعتقاد داشتند. آنها حاضر نبودند بر علیه اسلام و روحانیت کودتا نمایند. سران کودتا، برای اینکه به افراد خود اطمینان دهند این کودتا بر علیه اسلام و انقلاب نیست آنها را به قم میفرستادند تا با آیتالله شریعتمداری دیدار کنند و پس از تأیید شریعتمداری، با اطمینان خاطر در عملیات شرکت کنند. بسیاری از این افراد مقلّـد آیتالله شریعتمداری بودند و واضح است که وی تا چه حـد بر آنها نفوذ داشت.
شریعتمداری در مرحله دوم کودتا نقش مهمتری را برعهده دارد. زمانی که جماران در سه سوتی پرواز با خاک یکسان شده است و امام از صحنه سیاست حذف شده، شریعتمداری وارد عمل میشود.
در طراحی کودتا، خانهای در حوالی یوسفآباد برای انتقال شریعتمداری از قم به تهران اجاره شده بود، شریعتمداری در این خانه مستقر میشد و به عنوان رهبر مذهبـی، کودتا را تأیید میکرد!
زمانی که رادیو و تلویزیون به دست کودتاچیان تصرف میشد، وی مستقیماً یا بوسیله نوار و اعلامیه با مردم سخن میگفت و مردم را به همکاری با کودتا فرا میخواند!
کودتاگران بصورت مستقیم با پسر آیتالله شریعتمداری در ارتباط بودند. از طرف دیگر کودتاگران مطمئن بودند در صورتی که امام حذف شود و آیتالله شریعتمداری به عنوان یک مرجع تقلید پیام بدهد و از کودتا حمایت نماید، ارتش دیگر انگیزهای برای مقاومت نخواهد داشت و به سرعت تسلیم کودتاگران میگردد. سران کودتا روی شریعتمداری بسیار حساب میکردند!
#ادامه_دارد...
#حزب_خلق_مسلمان
@seraj1397
.