❀﷽❀ 📚 سـتارگـان هـدایـت «مناظره‌ای پیرامون ضرورت حجت‌ الهی» ┓ 🖌┏نگارنده: ┛┗؛ دڪتر باقرپور ڪاشانی ─────────── | ⇩▭⇩▬⇩▭⇩ 🔹دکتر باقرپورکاشانی: و گروهی از فلاسفه نيز به دليل اعتباری دانستن حسن و قبح، استدلال به قاعده لطف را صحيح نمی‌دانند¹. آنان حسن و قبح عقلی را از جمله مشهوراتی² غیریقینی می‌دانند که عُقلا آن را از روی مصلحت نظام اجتماعی اعتبار کرده‌اند. آن‌ها حسن و قبحِ کاری را به این می‌دانند که عقلا توافق بر ستودن یا نکوهش انجام‌دهنده آن داشته باشند³. بنابراین این گروه از فلاسفه در انـکار حسن و قبـح عقـلی با اشاعره مشترک‌اند⁴ | ⇩▭⇩▬⇩▭⇩ ۱. استاد مطهری بیان می‌دارد:«اگر انسان در سراسر فلسفه بگردد، به یك مسئلهٔ نظری برخورد نمی‌كند كه آن به حسن و قبح استناد شده باشد، به خلاف متكـلـمیـن كـه برای همهٔ حرفهایشان به حسن و قبح تمسك می‌كنند؛ مثلاً می‌گویند قاعدهٔ لطف حسن است و فلان چیز بر خداوند قبیح است، این واجب است بر او و امثال این‌ها. فلاسفه اصلاً این‌ها را امور اعتباری می‌دانند و در مسائل نظری استدلال به وسیلهٔ آن‌ها را جایز نمی‌دانند و این نشان می‌دهد كه آن‌ها هم مثل آقای طباطبايی كه خوبی و بدی را اعتباری می‌دانند، آن‌ها هم اعتباری می‌دانستند و نظرشان همین بوده است» (مرتضي مطهری، نقدی بر مارکسیسم، ص233). ۲. مشهور [در صناعات خمس] عبارت است از: باوری که عموم به آن می‌گروند؛ البته به دلیل گرایش‌های روانی و عواطف درونی و نه به جهت اینکه این قضایا حاکی از جهان واقع‌اند» (احد فرامرز قراملکی، منطق2، ص143). ۳. برای نمونه، آیت‌الله غروی اصفهانی (معروف به کمپانی) بیان می‌دارد: پس مراد از اینکه عدل شایستهٔ ستودن است و ظلم سزاوار نکوهش، این است که آن دو نزد عقلا و بر طبق هماهنگی با ديدگاه آنان چنین‌اند؛ نه در حقیقت امر» (محمدحسين غروی اصفهانی (کمپانی)، نهاية الدراية، ج2، ص314). علامه طباطبایی نیز در این‌باره می‌نویسد: اولین معنایی که انسان از خوبی و نیکویی آگاه می‌شود، به سبب دیدن زيبايی در همنوعان خود است که اين زيبايی عبارت است از تناسب میان اعضا به خصوص در صورت؛ سپس زيبايی را در محسوسات دیگر می‌بیند و سرانجام برمی‌گردد به اینکه یک چیزی با آنچه از نوعش به طور طبیعی قصد می‌شود، هماهنگی داشته باشد.. سپس آن را به کارها و معانی اعتباری و عناوین مورد نظر در بستر اجتماع، از جهت سازگاری با هدف اجتماع- که سعادت زندگی انسان یا بهره‌مندی از زندگی است- و ناهماهنگی با آن، عموميت داده است. پس عدل، احسان به کسی که سزاوار آن است، تعلیم، تربیت، خیرخواهی و مانند این‌ها نیکوست؛ و ظلم، تجاوز، دشمنی و مانند این‌ها زشت و ناپسند است؛ زیرا دستهٔ اول با سعادت انسان یا بهره‌مندی کاملش در اجتماع سازگاری دارد و دستهٔ دوم با آن ناسازگار است. این نوع از خوبی و زشتی، با توجه به سازگاری با هدف اجتماع، بستگی به کاری دارد که به آن وصف شده است» (محمد‌حسین طباطبایی‌، الميزان، ج‏5، صص9-10). آیت‌الله جعفر سبحانی می‌فرماید: «نظریهٔ علامهٔ طباطبایی در مورد حسن و قبح، قریب به نظریٔ استاد خود محقق اصفهانی‌ (کمپانی) است و محور هر دو، هماهنگی با مصالح اجتماعی و یا ناهماهنگی با آن است؛ در حالی که از نظر ما مسئلهٔ حسن و قبح بالاتر از این دو ملاک‌ است؛ بلکه محور، هماهنگی با من عِلْوی و ناهماهنگی با آن است» (جعفر سبحانی، حسن و قبح عقلی از نظر علامه طباطبایی، فصلنامهٔ نور علم (نشریهٔ جامعهٔ مدرسين حوزهٔ علميهٔ قم)، شمارهٔ یازدهم، دورهٔ دوم، شمارهٔ مسلسل23، آبان 1366ش، ص39). ┄┄┅━❅❀❀❀❅━┅┄┄ 📚@serat12k ┄┄┅━❅❀❀❀❅━┅┄┄