دل نامه قرار عاشقی 🔻بی‌انصاف نباش، آری! می‌دانم میهمان خوبی بوده‌ای برای میزبانت؛ امّا سه روز کافی نیست. 🔻این‌که سه روز در حاشیه نورانیّت بنشینی و نورانی شوی کافی نیست. 💪باید محکم شوی، باید هرچه می‌شود، سلاح برداری و سپر. پایت را که بگذاری بیرون، می‌بینی که محاصره شده‌ای. باید تا می‌توانی آذوقه و آب برداری. بیرون، قحطی بیداد می‌کند! تشنگی جان خیلی‌ها را به لبشان رسانده، باور کن، چشم و دل سیر، کم پیدا می‌شود. 🔅باید چراغ برداری. اصلاً باید خودت چراغ شوی؛ آنوقت، دیگر هم جلوی خودت را می‌بینی و هم دیگران را به مقصد می‌رسانی. باور کن، تاریکی بیداد می‌کند. چشم، چشم را نمی‌بیند. دل، دل را نمی‌بیند. خیلی‌ها شب‌کور شده‌اند و شب‌زده؛امّا بعضی‌ها هنوز سوسو می‌زنند. تو پرنور باش و وسیع. خلاصه که بی‌انصاف نباش! بیا و همیشه مهمان باش. خودت که بهتر می‌دانی اینجا کاروانسراست. اگر نبود، که نوبت به تو نمی‌رسید. همه این‌ها را برای تو گفتم، آری! تو که در وجود منی. 🔶شما هم دلنوشته از قرارِ عاشقی خودتون بنویسید و بفرستید