📚
داستان کوتاه📚
📜حکایت
امام باقر عليه السّلام فرمودند:
در زمان حضرت هود عليه السّلام عدّه اى
گرفتار قحطى شدند، آنان نزد هود رفتند تا
دعا كند خداوند باران رحمتش را نازل كند،
در اين هنگام پير زنى بد زبان و فحّاش از
منزل هود خارج شد و گفت: چرا هود
براى خودش چنين دعايى نمىكند؟
مردم گفتند: ما را به نزد او ببر، گفت: او
اكنون در ميان مزرعه مشغول آبيارى
است، به آنجا برويد، ما نزد او رفتيم، هود
هر قسمتى را كه زراعت مىكرد مى
ايستاد و دو ركعت نماز مىخواند، در اين
هنگام هود متوجه آنان گشت و گفت:
حاجت شما چيست؟
گفتند: ما براى حاجتى آمديم ولى چيزى
شگفت انگيزتر از حاجت خود مشاهده
كرديم.
گفت: چه ديديد؟ گفتند: پير زن بد زبان و
فحّاشى را ديديم كه از منزلت خارج شد و
بر سر ما فرياد كشيد.
فرمود: او همسر من است و من دوست
دارم كه سالها زنده بماند.
گفتند: اى پيامبر خدا! چرا خواهان طول
عمر او هستى؟
گفت: زيرا هيچ مؤمنى نيست، جز آنكه
كسى را دارد كه اذيّتش كند، من هم خدا
را شكر مىكنم كه اذيّت كننده ام را زير
دستم قرار داده، و اگر چنين نبود كسى
بدتر از او بر من مسلّط مىشد 🌱
📚 مشكاة الأنوار في غرر الأخبار،
ص 287-288
لینک کانال ثروت با قرآن 📿👇
📖
@servat_quran📿
.