بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
تصور باران اشکی که از آسمان چشمهای نازنینت بر بالین پدر فرو می ریخت، آنگاه که سرش را بر سینه می فشردی ...
و لحظه ای که کاسه آب را از دستان لرزان پدر گرفتی و بر لبهای از عطش خشکیده اش نزدیک کردی ...
و به یاد لبهای ترک خورده جد غریبت، آه جانسوز از سینه پر درد برآوردی ...
قلبم را به درد می آورد ....
گویی چشمهای نگران پدر مظلومت را که بر چهره دلربای تو دوخته شده ...
و بر سالهای تلخ و پررنجی که پیش رو داری ... بر غربتت و بر آوارگی و تنهایی ات می گرید، می بینم ...
سرت سلامت آقا جان ...
کاش در این لحظات غم و اندوه، کنارت بودم ...
کاش آنگاه که در سوگ پدر، سیلاب اشک از دیده جاری می کنی ...
با سرانگشتهایم اشک از دیدگانت بر میگرفتم ...
آنگاه بلور اشکهای پاکت را بر قلب و بر دیدگانم می کشیدم تا هرچه آلودکی و ناپاکی است از قلبم رخت بربندد و چشم هایم در بروی دیدن هر چه نباید ببندد؛
کاش گوش هایم لایق شنیدن روضه خوانیت می بود، تا پس از آن، هر آنچه ناپسند می شماری نشنوم؛
و زبانم لایق روضه خوانی برایت، تا از آن پس دیگر هرآنچه شایسته نیست بر زبان نرانم.
فرا رسیدن سالروز شهادت اباالمهدی امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد
گروه فرهنگی سه شنبه های مهدوی محلات