پسرم، تو به اندازهی کافی جبهه رفتی، دیگه نرو! بگذار آنهایی بروند که تابه حال نرفتهاند...
چیزی نگفت و یک گوشه ساکت نشست.
صبح که خواستم نماز بخوانم، آمد جانمازم را جمع کرد و گفت: پدرجان!
شما به اندازهی کافی نماز خواندهای، بگذار کمی هم بینمازها نماز بخوانند!
او خیلی زیبا مرا قانع کرد و دیگر حرفی برای گفتن نداشتم...
#شهید_حسین_مشتاقی🕊🌹