.
گره به کار من انداخته سر مویت
اگر که گفتهام از لف و نشر گیسویت
لبت، دو چشم سیاه و سفیدی بدنت
بدیع و ساده مراعاتِ بینظیر تنت
برای چشم تو ایهام شاعرانه کم است
هزار سیصد و هفتاد و یک ترانه کم است
تو که قرینهی زیبای هر کلام منی
بگو موازنهای یا جناس تام منی؟
تو زن نه، روح غزلها، الههی سخنی
نیافریده خدا هیچگاه چون تو زنی
که هرچه گفتهام اغراق یا تعصب نیست
و روی خوب تو با ماه بی تناسب نیست
بخند! غنچهی زیبای برف بهمنماه
که عمر غصه زیاد است و زندگی کوتاه
ندیده خنده نگاهم، ملیحتر از تو
بگو که کیست برایم شبیهتر از تو؟
ردیفِ شعرِ منی! هر کلام تو زیباست
بدون قافیه تکرار نام تو زیباست
که با تو هر سخن شعر، غرق زیباییست
بدیع من! چه نیازی به واجآراییست؟
تویی نتیجهی هر استخارهام بی شک
تویی شروع، شروع دوبارهام بی شک
تویی معانیِ ناگفته از بیان دلم
تویی تو معنی هر استعارهام بی شک
که جمله هستیِ من بی تو هیچ کامل نیست
اگر نهاد نگیرد گزارهام بی شک
تو اتفاقِ خوشی، در شبم درخشیدی
منم کویر و تویی تکستارهام بی شک
کنار توست اگر روشنم به دور از تو
امامزاده ولی بی منارهام بی شک
نبودی و همهی عمر سایه میدیدم
تمامِ هستی خود را کنایه میدیدم
تو گفتی آخر این شاهنامه غمگین نیست
همین که پیش توام یک شروع شیرین نیست؟
درست مثل مثلهای سینه در سینه
به شاهنامهی من بود نام تهمینه
کنار توست اگر رستمانه جان دارم
اگر مقابل خود صد هزار خوان دارم_
بخوان که مثنویام، بیت بیت عاشق تو
خوشم به این که منم همدم دقایق تو
#حسین_سیدبر🕊