از مردمان روزگاری هستم که آخر الزمانش نام نهاده اند ... از اهالی دنیایی هستم که در خواب غفلت ... در روزهایی به تاریکی شبهای ظلمانی .. در جهانی بدون تو ... تا تو نیایی زندگی به همین‌منوال است ... باید کاری کرد ... باید بیدار شد از خواب سنگین زمستانی ... باید جوانه زد، شکوفه‌ داد ... به ثمر نشست ... باید پنجره را رو به نور گشود ... خانه را میهمان نسیم بهاری کرد ... باید خورشید دانایی را با آسمان تیره و تار آشتی داد ... باید در آبی بیکران‌دانش پر گشود ... باید مرزهای علم را یکی پس از دیگری در نوردید و دیگر بار حیات را در رگ های دنیا دمید ... به‌ امید فردایی روشن ... در دنیایی معطر به عطر نفس های نرگسی ات ... به امید روزهای خوب آمدن تو. سه شنبه ای دیگر فرا رسید ... روزهایی که بدون دیدن روی ماهت سپری می‌شود.... باید که برای فرجش کاری کرد در حسرت دیدار نباشیم. فثط وَ أَعِنَّا عَلَی تَأْدِیَةِ حُقُوقِهِ إِلَیْهِ وَ الاجْتِهَادِ فِي طَاعَتِهِ ... @seshanbehaye_mahdavi