یک پیام *شخصی به ملانصرالدین گفت کِی طلب ما را می‌دهی؟* *ملّا گفت : امروز هوا خوب باشه، میرم صحرا در مسیرِ گله های گوسفند بذرِ خار می‌کارم.* *خارها که رشد کرد ، پشم گوسفندها که بهش گیر کرد ، جمع میکنم ، قیمت پشم که بالا رفت ، خریدار خوب که پیدا شد ، می‌فروشم‌ و طلب تو را میدهم.* *طلبکار با شنیدن این حرف‌ها خنده‌اش گرفت...* *ملّا که خنده طرف را دید ، زد پشت کمر یارو و گفت:* *ناقلا ، پولت که نقد شد خیلی خوشحال شدی‌ هااااااا !* ✍ امروزه به این طرح ملا میگن: طرح خودرو های وارداتی ایثارگران 😏